strife

/ˈstraɪf//straɪf/

معنی: نزاع، تقلا، ستیزه، دعوا، کشاکش، سعی بلیغ
معانی دیگر: کشمکش، مبارزه، مقابله، دوئیت، ستیز، درگیری، رقابت، هم چشمی، هماوردی، پیشی جویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: conflict or enmity, usu. intense and often violent.
مترادف: antagonism, conflict, discord, dissension, enmity, hostility
متضاد: accord, unity

- Life with this abusive man was one of constant strife.
[ترجمه گوگل] زندگی با این مرد بدسرپرست یک نزاع دائمی بود
[ترجمه ترگمان] زندگی با این مرد آزار دهنده یکی از کش مکش همیشگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: contention or clash, as in combat; fight.
مترادف: clash, conflict, contention, fight, struggle
مشابه: feud, fray

- It looked as is there would be no end to the strife between the opposing groups.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید که درگیری بین گروه های مخالف پایانی نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که هیچ پایانی برای نزاع بین گروه های مخالف وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. strife between the two lords afflicted the village
کشمکش میان آن دو لرد دهکده را دچار مصیبت کرد.

2. where justice reigns strife seldom enters
آنجا که عدالت حاکم است کشمکش به ندرت راه می یابد.

3. the church was distracted by internal strife
کشمکش های درونی کلیسا را مختل کرده بود.

4. the party is torn by political strife
کشمکش های سیاسی حزب را از هم گسیخته است.

5. the issue of new taxes caused a lot of strife
موضوع مالیات های جدید موجب کشمکش های زیادی شد.

6. A careless word may kindle strife; a cruel word may wreck a life, a timely word may level stress, a loving word may heal and bless.
[ترجمه گوگل]یک کلمه بی دقت ممکن است باعث نزاع شود یک کلمه ظالمانه ممکن است یک زندگی را ویران کند، یک کلمه به موقع ممکن است استرس را کاهش دهد، یک کلمه محبت آمیز ممکن است شفا دهد و برکت دهد
[ترجمه ترگمان]یک واژه بی دقتی ممکن است نزاع را تحریک کند؛ یک کلمه ظالمانه ممکن است یک زندگی را خراب کند، یک کلمه به موقع استرس را کاهش دهد، یک کلمه دوست ممکن است التیام یابد و برکت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Poverty breeds strife.
[ترجمه گوگل]فقر باعث نزاع می شود
[ترجمه ترگمان]فقر منجر به نزاع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What are the prospects for overcoming the strife between the Christian minority and Muslim majority?
[ترجمه گوگل]دورنمای غلبه بر نزاع بین اقلیت مسیحی و اکثریت مسلمان چیست؟
[ترجمه ترگمان]چشم انداز برای غلبه بر درگیری های میان اقلیت مسیحی و اکثریت مسلمان چه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Money is a major cause of strife in many marriages.
[ترجمه گوگل]پول عامل اصلی اختلاف در بسیاری از ازدواج ها است
[ترجمه ترگمان]پول علت اصلی نزاع در بسیاری از ازدواج ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The reactionary ruling clique was torn by internal strife.
[ترجمه گوگل]دسته ارتجاعی حاکم بر اثر درگیری های داخلی پاره شد
[ترجمه ترگمان]گروه حاکم ارتجاعی براثر درگیری های داخلی پاره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Racial strife is tearing our country apart.
[ترجمه گوگل]نزاع های نژادی کشور ما را از هم می پاشد
[ترجمه ترگمان]نژاد Racial داره کشورمون رو از هم جدا می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The country was torn apart by strife.
[ترجمه گوگل]کشور بر اثر نزاع از هم پاشیده شد
[ترجمه ترگمان]این کشور به وسیله کش مکش از هم جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Class consciousness must be encouraged through industrial strife.
[ترجمه گوگل]آگاهی طبقاتی باید از طریق درگیری های صنعتی تشویق شود
[ترجمه ترگمان]آگاهی طبقاتی باید از طریق درگیری های صنعتی تشویق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ill-treated hobgoblins can cause strife and discord, though, souring milk(sentence dictionary), tangling clothes and muddying floors for spite.
[ترجمه گوگل]بد رفتاری هابگوبلین ها می توانند باعث نزاع و اختلاف شوند، هرچند، ترش کردن شیر (فرهنگ جملات)، گره خوردن لباس ها و گل آلود شدن زمین به دلیل کینه توزی
[ترجمه ترگمان]با این حال، hobgoblins با hobgoblins می تواند باعث ایجاد اختلاف و ناسازگاری شود، با این حال، شیر ترش (فرهنگ لغت محکومیت)، tangling لباس ها و طبقات muddying را به رغم آن ترش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In opposition, the fratricidal strife within the Labour Party became stronger.
[ترجمه گوگل]در اپوزیسیون، نزاع برادرکشی در حزب کارگر قوی تر شد
[ترجمه ترگمان]در مخالفت، اختلاف برادر کشی در حزب کارگر قوی تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Inflation creates strife, as different groups in society struggle to restore their living standards.
[ترجمه گوگل]تورم باعث ایجاد نزاع می شود، زیرا گروه های مختلف جامعه برای بازگرداندن استانداردهای زندگی خود تلاش می کنند
[ترجمه ترگمان]تورم باعث ایجاد کش مکش می شود، چرا که گروه های مختلف در جامعه برای احیای استانداردهای زندگی خود تلاش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His final model of civil strife is depicted in Figure
[ترجمه گوگل]مدل نهایی او از درگیری های داخلی در شکل نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]آخرین مدل نزاع مدنی در شکل ۱ نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. After a week of civil strife, Jerusalem itself was captured by the rebels.
[ترجمه گوگل]پس از یک هفته درگیری داخلی، خود اورشلیم به تصرف شورشیان درآمد
[ترجمه ترگمان]بعد از یک هفته نزاع داخلی، خود اورشلیم توسط شورشیان دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزاع (اسم)
quarrel, battle, fray, affray, strife, dispute, contention, discord, spar, war, warfare, fuss, scuffle, wrangle, squeal, scrap, tousle, dust-up, embroilment, falling-out

تقلا (اسم)
stress, agony, strife, slog, tussle, scramble, bout, tug, effort, exertion, nisus, wrestle, strain, bustle, muss, scrabble

ستیزه (اسم)
quarrel, conflict, melee, strife, dispute, contention, squabble, altercation, controversy, disputation

دعوا (اسم)
quarrel, strife, contest, discord, brabble, squeal, dust-up

کشاکش (اسم)
conflict, strife, struggle

سعی بلیغ (اسم)
strife, endeavor, endeavour

انگلیسی به انگلیسی

• conflict, hostility, discord; fight, quarrel
strife is strong disagreement or fighting; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Conflict or struggle, often intense or violent ⚔️💥
🔍 مترادف: Conflict
✅ مثال: The country has experienced years of strife due to political disagreements.
ترجمه ی همه دوستان درست بود.
من فقط برای learner ها مینویسم :
دقت کنید که strife , ریشه دارد در فعل strive , ولی معنی و مفهوم این میوه ، از ریشه اش بکلی متفاوت است .
Strive , , به معنی تقلا کردن و دست و پا زدن ، مفهوم خوب و موجهی دارد :
...
[مشاهده متن کامل]

Strive my best
نهایت تلاش را میکنم. ( تمام آسهای وجود خودم را در بازی زندگی بکار میبرم تا پیروز شوم ، میجنگم تا پیروز شوم ) هم ارز با try است ولی خیلی شدید تر ، همان دست و پا زدن خوب است.
اما همین فعل خوب وقتی تبدیل به اسم می شود ( strife ) مفهوم بدی پیدا می کند. درگیری ، نزاع ، و ترجمه ی خوب پوریا : ( مناقشه ) .
Country was torn apart by strife
کشور در جریان مناقشات ، تجزیه شد.
خواننده ی گرامی ، در جریان زندگی خودت ، همیشه strive کن و دست و پا بزن ، مثل آدمی که دارد غرق میشود، حتی اگر بیخود باشد که مزدا و کائنات و یا هرچه اسمش را بگذاری ، بسیار اینفعل را دوست دارند . مثنوی مولوی چنین می فرماید:
مرد غرقه گشته جانی می کند
دست و پا در هر گیاهی می زند
دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
( اما بپا یکوقت strife نکنی ها ) !!!

Disagreement or fighting between people or groups
نزاع - دعوا - کشمکش
کین - مشاجره
strife: friction, conflict
noun
[noncount] formal : very angry or violent disagreement between two or more people or groups
◀️political/religious strife
◀️civil strife
◀️ Your kids could be half black living in an American ghetto of Chicago, Baltimore, ATL. . . the pressure you feel in Japan would be minimal of living in an American city with the strife and crime we are going through. Every high - school kid in urban Baltimore failed their literacy exam
...
[مشاهده متن کامل]

تعارض
مناقشه
نزاع و ستیز و کشمکش
What are the prospects for overcoming "the strife" between the Christian minority and Muslim majority?
Oilprice. com@
Both Iran and Venezuela have seen their production constrained by international sanctions, while Libya and Iraq are suffering from internal strife, civil war, and political infighting

بپرس