stridently

جمله های نمونه

1. She has always stridently denied the accusations against her.
[ترجمه گوگل]او همواره اتهامات وارده به خود را به شدت رد کرده است
[ترجمه ترگمان]او همیشه اتهامات علیه او را رد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is stridently opposed to abortion.
[ترجمه گوگل]او به شدت با سقط جنین مخالف است
[ترجمه ترگمان]او نسبت به سقط جنین مخالف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An air raid warning stridently interrupted his thoughts.
[ترجمه گوگل]یک هشدار حمله هوایی به شدت افکار او را قطع کرد
[ترجمه ترگمان]یک اخطار حمله هوایی، افکار او را مختل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It merely reinforces the idea that China is stridently nationalistic and unaccountable.
[ترجمه گوگل]این فقط این ایده را تقویت می کند که چین به شدت ملی گرا و غیرقابل پاسخگویی است
[ترجمه ترگمان]این موضوع صرفا این ایده را تقویت می کند که چین ناسیونالیستی و غیرقابل توجیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cheap clock ticked stridently.
[ترجمه گوگل]ساعت ارزان قیمت به شدت تیک تاک می کرد
[ترجمه ترگمان]ساعت ارزانی به سرعت سپری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Therefore, Hollywood woos the foreign press a bit more stridently.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هالیوود با شدت بیشتری مطبوعات خارجی را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هالیوود مانع از این می شود که مطبوعات خارجی کمی بیشتر از آن پرس و جو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hurd raised the issue in a speech on 25 March, and Baker pitched in more stridently a day later.
[ترجمه گوگل]هرد در یک سخنرانی در 25 مارس این موضوع را مطرح کرد و بیکر یک روز بعد با جدیت بیشتری مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]هرد این موضوع را در سخنرانی ۲۵ مارس بالا برد و بی کر یک روز بعد با مشکل برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the late 1920s the party began to adopt a more stridently nationalistic posture.
[ترجمه گوگل]در اواخر دهه 1920، حزب شروع به اتخاذ موضع ملی گرایانه تری کرد
[ترجمه ترگمان]در اواخر دهه ۱۹۲۰، این حزب موضع ملی گرایانه تری اتخاذ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was arrested in 1984 on suspicion of being a spy — a charge he stridently denies.
[ترجمه گوگل]او در سال 1984 به ظن جاسوسی دستگیر شد - اتهامی که او به شدت آن را رد می کند
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۸۴ به اتهام جاسوسی دستگیر شد - اتهامی که او آنرا انکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• harshly, gratingly, discordantly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : stridency
✅️ صفت ( adjective ) : strident
✅️ قید ( adverb ) : stridently

بپرس