stressful

/ˈstresfl̩//ˈstresfl̩/

پردغدغه، پراز پریشانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: stressfully (adv.)
• : تعریف: characterized by or causing stress.
متضاد: easy, relaxing

جمله های نمونه

1. A wide range of emotionally stressful events may trigger a relapse.
[ترجمه گوگل]طیف گسترده ای از رویدادهای استرس زا عاطفی ممکن است باعث عود شود
[ترجمه ترگمان]طیف وسیعی از رویداده ای استرس زا ممکن است باعث بازگشت مجدد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I've had a stressful day at work and it's left me feeling a bit frazzled.
[ترجمه گوگل]من یک روز پر استرس را در محل کار گذرانده ام و این باعث شده تا کمی احساس گیجی کنم
[ترجمه ترگمان]من یک روز پر استرس در کار داشتم و این احساس مرا کمی آشفته کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My job's getting more and more stressful.
[ترجمه گوگل]کار من بیشتر و بیشتر استرس زا می شود
[ترجمه ترگمان]شغلم بیشتر و بیشتر استرس داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had a stressful job as a sales representative.
[ترجمه گوگل]او شغل پر استرسی به عنوان نماینده فروش داشت
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نماینده فروش شغل پر استرس داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A stressful job can actually be a status symbol.
[ترجمه گوگل]یک شغل پر استرس در واقع می تواند یک نماد وضعیت باشد
[ترجمه ترگمان]یک شغل پر استرس می تواند یک نماد وضعیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a very stressful situation for everyone concerned.
[ترجمه گوگل]این یک موقعیت بسیار استرس زا برای همه افراد درگیر است
[ترجمه ترگمان]این یک موقعیت بسیار پر استرس برای همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think I've got one of the most stressful jobs there is.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم یکی از پر استرس ترین شغل های موجود را دارم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم یکی از the شغل وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She finds her new teaching job very stressful.
[ترجمه گوگل]او شغل معلمی جدید خود را بسیار پر استرس می یابد
[ترجمه ترگمان]او شغل آموزش جدیدش را خیلی استرس زا می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's very good at coping in stressful situations.
[ترجمه گوگل]او در مقابله با موقعیت های استرس زا بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]او در مقابله با شرایط استرس زا بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some people have to lead stressful lifestyles out of necessity.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد از سر ناچاری مجبورند سبک زندگی پر استرس را پیش ببرند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد باید زندگی پر استرس را از ضرورت خارج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Teaching can be a tiring and stressful job.
[ترجمه گوگل]معلمی می تواند شغلی خسته کننده و استرس زا باشد
[ترجمه ترگمان]تدریس می تواند یک شغل خسته کننده و پر استرس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Working in a busy office environment can be stressful.
[ترجمه گوگل]کار در یک محیط اداری شلوغ می تواند استرس زا باشد
[ترجمه ترگمان]کار کردن در یک محیط شلوغ می تواند استرس زا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Police work is physically demanding and stressful.
[ترجمه گوگل]کار پلیس از نظر فیزیکی سخت و پر استرس است
[ترجمه ترگمان]کار پلیس از نظر فیزیکی طاقت فرسا و استرس زا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many people thrive on a stressful lifestyle.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در سبک زندگی پر استرس پیشرفت می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در سبک زندگی پر استرس زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her performance under such stressful conditions was estimable.
[ترجمه گوگل]عملکرد او در چنین شرایط استرس زا قابل ارزیابی بود
[ترجمه ترگمان]عملکرد او تحت چنین شرایطی بسیار استرس آور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to cause stress, causing physical or mental tension, trying
a stressful situation or experience causes someone to feel stress.

پیشنهاد کاربران

تنش زا. پر تنش. پر فشار
مثال:
She had a stressful job as a sales representative.
او به عنوان یک نماینده فروش یک شغل پر تنش داشت.
پر استرس ، پر تنش ، پر دغدغه
His new job is a lot more ( stressful ) than the last one
شغل جدید او خیلی پر تنش تر از آن یکی شغل قبلی اش است
That must be stressful
Hi, Abadis site have a problem, It's take long time to load or not loading at all. . . . Please fix that. . . . . thank you
استرس زا،
دلهره آور
Moving can be an extremely stressful experience
دلهره داشتن
استرس
استرس گرفتند
دغدغه داشتن
دغدغه
پرفشار
تنش داشتن
تنش زا
تنش
استرس زا

پراسترس
پردغدغه
پر از دغدغه و یا پر از پریشانی
تنش زا
ناراحت کننده
دلهره آور
استرس زا
پراسترس
پرفشار
پردغدغه
پر تنش ٬تنش زا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس