1. A wide range of emotionally stressful events may trigger a relapse.
[ترجمه گوگل]طیف گسترده ای از رویدادهای استرس زا عاطفی ممکن است باعث عود شود
[ترجمه ترگمان]طیف وسیعی از رویداده ای استرس زا ممکن است باعث بازگشت مجدد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I've had a stressful day at work and it's left me feeling a bit frazzled.
[ترجمه گوگل]من یک روز پر استرس را در محل کار گذرانده ام و این باعث شده تا کمی احساس گیجی کنم
[ترجمه ترگمان]من یک روز پر استرس در کار داشتم و این احساس مرا کمی آشفته کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. My job's getting more and more stressful.
[ترجمه گوگل]کار من بیشتر و بیشتر استرس زا می شود
[ترجمه ترگمان]شغلم بیشتر و بیشتر استرس داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She had a stressful job as a sales representative.
[ترجمه گوگل]او شغل پر استرسی به عنوان نماینده فروش داشت
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نماینده فروش شغل پر استرس داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A stressful job can actually be a status symbol.
[ترجمه گوگل]یک شغل پر استرس در واقع می تواند یک نماد وضعیت باشد
[ترجمه ترگمان]یک شغل پر استرس می تواند یک نماد وضعیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It's a very stressful situation for everyone concerned.
[ترجمه گوگل]این یک موقعیت بسیار استرس زا برای همه افراد درگیر است
[ترجمه ترگمان]این یک موقعیت بسیار پر استرس برای همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I think I've got one of the most stressful jobs there is.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم یکی از پر استرس ترین شغل های موجود را دارم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم یکی از the شغل وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She finds her new teaching job very stressful.
[ترجمه گوگل]او شغل معلمی جدید خود را بسیار پر استرس می یابد
[ترجمه ترگمان]او شغل آموزش جدیدش را خیلی استرس زا می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She's very good at coping in stressful situations.
[ترجمه گوگل]او در مقابله با موقعیت های استرس زا بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]او در مقابله با شرایط استرس زا بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Some people have to lead stressful lifestyles out of necessity.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد از سر ناچاری مجبورند سبک زندگی پر استرس را پیش ببرند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد باید زندگی پر استرس را از ضرورت خارج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Teaching can be a tiring and stressful job.
[ترجمه گوگل]معلمی می تواند شغلی خسته کننده و استرس زا باشد
[ترجمه ترگمان]تدریس می تواند یک شغل خسته کننده و پر استرس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Working in a busy office environment can be stressful.
[ترجمه گوگل]کار در یک محیط اداری شلوغ می تواند استرس زا باشد
[ترجمه ترگمان]کار کردن در یک محیط شلوغ می تواند استرس زا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Police work is physically demanding and stressful.
[ترجمه گوگل]کار پلیس از نظر فیزیکی سخت و پر استرس است
[ترجمه ترگمان]کار پلیس از نظر فیزیکی طاقت فرسا و استرس زا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Many people thrive on a stressful lifestyle.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در سبک زندگی پر استرس پیشرفت می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در سبک زندگی پر استرس زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Her performance under such stressful conditions was estimable.
[ترجمه گوگل]عملکرد او در چنین شرایط استرس زا قابل ارزیابی بود
[ترجمه ترگمان]عملکرد او تحت چنین شرایطی بسیار استرس آور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید