معنی: تشدید کردن، تحکیم کردن، محکم کردن، نیرومند کردن، قوی کردن، تقویت دادن، تقویت یافتنمعانی دیگر: نیرومند شدن یا کردن، تقویت شدن یا کردن، نیرو بخشیدن یا گرفتن، رمق گرفتن یا دادن، توان دادن، قوی شدن یا کردن
- These exercises will help you strengthen those muscles.
[ترجمه گوگل] این تمرینات به تقویت عضلات کمک می کند [ترجمه ترگمان] این تمرینات به شما کمک خواهند کرد تا این ماهیچه ها را تقویت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )مشتقات: strengthener (n.)
• : تعریف: to become stronger. • مشابه: build, develop, intensify
- His will to succeed strengthened each day.
[ترجمه گوگل] اراده او برای موفقیت هر روز تقویت می شد [ترجمه ترگمان] اراده او هر روز قوی تر خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. to strengthen themselves, boxers do (rope) skipping
مشت بازها برای تقویت خود طناب بازی می کنند.
2. in order to strengthen the country's defensive forces
برای توان دادن به نیروهای پدآفندی کشور
3. the government tries to strengthen industry and commerce
دولت می کوشد صنعت و بازرگانی را تقویت کند.
4. Difficulties strengthen the mind, as labour does the body.
[ترجمه عابدی اصغر] مشکلات ذهن را تقویت میکند همانگونه که با کار کردن بدن قوی می شود
|
[ترجمه بهنام] همانطور که بدن با کار کردن قوی میشود ذهن نیز با مشکلات تقویت میشود.
|
[ترجمه گوگل]دشواری ها ذهن را تقویت می کنند، همانطور که کار باعث تقویت بدن می شود [ترجمه ترگمان]مشکلات ذهن را تقویت می کنند چون کار بدن را انجام می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We all agreed on a treaty to strengthen the cooperation between our two parties.
[ترجمه بهنام] همه ما موافق یک معاهده بر سر تقویت هماهنگی های بین دو طرف هستیم.
|
[ترجمه گوگل]همه ما بر سر یک معاهده برای تقویت همکاری بین دو طرف توافق کردیم [ترجمه ترگمان]همه ما در مورد یک پیمان برای تقویت هم کاری بین دو طرف توافق کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He hoped to strengthen the position of the sciences in the leading universities.
[ترجمه بهنام] او به تقویت موقعیت علوم در دانشگاههای برتر امیدوار بود
|
[ترجمه گوگل]وی ابراز امیدواری کرد که بتواند جایگاه علوم را در دانشگاه های پیشرو تقویت کند [ترجمه ترگمان]او امیدوار بود که موقعیت علوم در دانشگاه های پیشرو را تقویت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Both sides agreed to strengthen political ties.
[ترجمه بهنام] هر دو طرف به تحکیم بخشیدن به روابط سیاسی شان اتفاق نظر داشتند.
|
[ترجمه گوگل]هر دو طرف بر تقویت روابط سیاسی توافق کردند [ترجمه ترگمان]هر دو طرف توافق کردند که روابط سیاسی را تقویت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He has been brought in to strengthen the defence.
[ترجمه بهنام] او برای قدرت توانایی دفاعی به اینجا آورده شده است.
|
[ترجمه گوگل]او برای تقویت خط دفاعی وارد زمین شده است [ترجمه ترگمان]او برای تقویت دفاع به اینجا آورده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There could be no better way to strengthen the unity of world Jewry.
[ترجمه گوگل]هیچ راه بهتری برای تقویت وحدت یهودیان جهان وجود ندارد [ترجمه ترگمان]هیچ راه بهتری برای تقویت اتحاد of وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He has a new fitness regime to strengthen his back.
[ترجمه گوگل]او یک رژیم تناسب اندام جدید برای تقویت کمر خود دارد [ترجمه ترگمان]او یک رژیم تناسب اندام دارد که پشتش را تقویت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The police want tougher laws to strengthen their hand against drug traffickers.
[ترجمه گوگل]پلیس خواهان قوانین سخت گیرانه تر برای تقویت دست خود در برابر قاچاقچیان مواد مخدر است [ترجمه ترگمان]پلیس خواهان قوانین سخت تر برای تقویت دست خود علیه قاچاقچیان مواد مخدر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Any experience can teach and strengthen you, but particularly the more difficult ones.
[ترجمه گوگل]هر تجربهای میتواند به شما آموزش دهد و تقویت کند، بهویژه تجربههای دشوارتر [ترجمه ترگمان]هر تجربه ای می تواند شما را آموزش دهد و تقویت کند، اما به خصوص مسائل دشوارتر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Both these facts strengthen the case against hanging.
[ترجمه گوگل]هر دوی این واقعیت ها باعث تقویت پرونده علیه حلق آویز شدن می شوند [ترجمه ترگمان]هر دوی این حقایق پرونده را علیه آویزان شدن تقویت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They managed to strengthen their grip on the southern part of the country.
[ترجمه گوگل]آنها توانستند کنترل خود را در بخش جنوبی کشور تقویت کنند [ترجمه ترگمان]آن ها توانستند کنترل خود را در قسمت جنوبی کشور تقویت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The experience of bereavement can strengthen family ties.
[ترجمه گوگل]تجربه سوگ می تواند پیوندهای خانوادگی را تقویت کند [ترجمه ترگمان]تجربه داغدیدگی می تواند پیوندهای خانوادگی را تقویت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The trade agreement helped to strengthen the bonds between the two countries.
[ترجمه گوگل]این قرارداد تجاری به تقویت پیوندهای دو کشور کمک کرد [ترجمه ترگمان]توافقنامه تجاری به تقویت پیوندهای بین دو کشور کمک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• make strong, fortify, reinforce, toughen; become strong if a number of people strengthen a group, they make it more powerful by joining it. if something strengthens an argument or opinion, it provides more reasons or evidence to support it. if a feeling or attitude strengthens or if someone or something strengthens it, it becomes more intense and has greater influence. if a relationship is strengthened, it becomes closer and is more likely to continue in the future. if a particular currency strengthens or is strengthened, its value increases in relation to the currency of one or more other countries. if something strengthens you, it increases your courage and determination. if something strengthens an object, it makes it able to withstand rough treatment or heavy weights.
پیشنهاد کاربران
تقویت کردن مثال: Exercise can help strengthen your muscles. ورزش می تواند به تقویت عضلات شما کمک کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
That company plans to strengthen its by opening an office in Europ آن شرکت برنامه دارد خودش را با افتتاح یک دفتر در اروپا تقویت کند
If something strengthens a case or argument, it supports it by providing more reasons or evidence for it. مثال: He does not seem to be familiar with research which might have strengthened his own arguments.
Strengthen relationships روابط را مستحکم بهبود بخشیدن
توان نگهداری داشتن توانایی نگهداری داشتن
استحکام، نیرومند کردن، تقویت بخشیدن
معنی فارسی: تقویت کردن چیزی معنی انگلیسی:to make sth strong or powerful