stray from the nest

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
• ترک خانه
• دور شدن از خانواده
• جدا شدن از محیط امن
- - -
** ( استعاری – اصلی ) :** ترک کردن خانه یا خانواده برای شروع زندگی مستقل.
- مثال: Many young adults stray from the nest when they go to college.
...
[مشاهده متن کامل]

بسیاری از جوانان هنگام رفتن به دانشگاه از آشیانه جدا می شوند.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
leave home – fly the nest – move out – become independent – break away
- - -
## 🔸 مثال ها:
• She strayed from the nest at eighteen to live on her own.
او در هجده سالگی از آشیانه جدا شد تا مستقل زندگی کند.
• Some children stray from the nest earlier than others.
برخی بچه ها زودتر از دیگران از آشیانه جدا می شوند.
• He strayed from the nest and struggled to find his way.
او از آشیانه جدا شد و برای پیدا کردن مسیرش سختی کشید.