strategist

/ˈstrætɪdʒəst//ˈstrætɪdʒɪst/

معنی: رزمارا
معانی دیگر: رزم تدبیرگر، رزم ترفندگر، لشگرآرا، استراتژیست، متخصص فن لشکر کشی و تدابیر جنگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an expert in designing strategy, or a maker of strategies.

جمله های نمونه

1. He's the president's chief political strategist.
[ترجمه گوگل]او استراتژیست ارشد سیاسی رئیس جمهور است
[ترجمه ترگمان]او استراتژیست ارشد سیاسی رئیس جمهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is a great tactician, but an inadequate strategist.
[ترجمه گوگل]او یک تاکتیکیست بزرگ، اما یک استراتژیست ناکافی است
[ترجمه ترگمان]او یک tactician بزرگ است، اما یک استراتژیست ناکافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr Levin, the former chief strategist of Time Inc, was a principal architect of the 1989 merger.
[ترجمه گوگل]آقای لوین، استراتژیست ارشد سابق شرکت تایم، معمار اصلی ادغام سال 1989 بود
[ترجمه ترگمان]آقای له وین، رئیس سابق شرکت Time، معمار اصلی شرکت در سال ۱۹۸۹ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But Karl Rove, chief political strategist in the Bush team, has taken the other tack.
[ترجمه گوگل]اما کارل روو، استراتژیست ارشد سیاسی در تیم بوش، راه دیگری را در پیش گرفته است
[ترجمه ترگمان]اما کارل روو، استراتژیست برجسته سیاسی تیم بوش، روش دیگری را اتخاذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the political strategist in me was dancing with joy.
[ترجمه گوگل]اما استراتژیست سیاسی در من از خوشحالی می رقصید
[ترجمه ترگمان]اما استراتژیست سیاسی در من در حال رقصیدن با شادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Charles Clough, market strategist with Merrill Lynch, also correctly had the right call on the 1995 bull market.
[ترجمه گوگل]چارلز کلاف، استراتژیست بازار با مریل لینچ، نیز به درستی در بازار صعودی سال 1995 تصمیم درستی داشت
[ترجمه ترگمان]\"چارلز Clough\"، استراتژیست تجاری مریل لینچ، هم درست دستور درست بازار گاو ۱۹۹۵ را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now he fancies himself as a great military strategist.
[ترجمه گوگل]اکنون او خود را به عنوان یک استراتژیست نظامی بزرگ تصور می کند
[ترجمه ترگمان]حالا او خودش را به عنوان یک strategist بزرگ نظامی تصور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Newt Gingrich is a brilliant political strategist who has the power to discipline his left but not his right.
[ترجمه گوگل]نیوت گینگریچ یک استراتژیست سیاسی باهوش است که قدرت تنبیه چپ خود را دارد اما راستش را نه
[ترجمه ترگمان]نیوت گینگریچ یک استراتژیست برجسته سیاسی است که قدرت را برای نظم دادن به سمت چپ و نه حق خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He fancied himself as a strategist.
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک استراتژیست تصور می کرد
[ترجمه ترگمان]او خود را به عنوان یک strategist در نظر مجسم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Meanwhile, the master strategist, off in Los Angeles, was sixty-nine years old and a changed man.
[ترجمه گوگل]در همین حال، استاد استراتژیست در لس آنجلس، شصت و نه ساله بود و مردی تغییر یافته بود
[ترجمه ترگمان]در همین حال، استراتژیست ماهر در لس آنجلس شصت و نه ساله و یک مرد تغییر یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And Charles Black, top strategist for Sen.
[ترجمه گوگل]و چارلز بلک، استراتژیست برتر سن
[ترجمه ترگمان]و چارلز بلک، استراتژیست ارشد سناتور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Raven is an impeccable strategist with a soothing, efficient style.
[ترجمه گوگل]ریون یک استراتژیست بی عیب و نقص با سبکی آرام بخش و کارآمد است
[ترجمه ترگمان]Raven یک استراتژیست برجسته با سبک آرام و موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Haruo Arima, the Communists' chief campaign strategist, believes his party could do well.
[ترجمه گوگل]هارو آریما، استراتژیست ارشد مبارزات انتخاباتی کمونیست ها، معتقد است که حزب او می تواند عملکرد خوبی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Haruo arima، استراتژیست مبارزه با کمونیست ها، معتقد است که حزب او می تواند خوب عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And Charlie Black, the chief Gramm strategist, flatly acknowledges that Sen.
[ترجمه گوگل]و چارلی بلک، استراتژیست ارشد گرام، صریحاً تأیید می کند که سن
[ترجمه ترگمان]و چارلی بلک، استراتژیست ارشد Gramm، با صراحت این را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رزمارا (اسم)
strategist

انگلیسی به انگلیسی

• expert on strategy, one who is skilled in devising plans to achieve a goal (especially a military victory)
a strategist is someone who is skilled in planning the best way to achieve something, especially in war.

پیشنهاد کاربران

استاد سیاست های جنگی
کارشناس جنگ
آدم کاردان
مدبر
مدیر
برنامه ریز
( به نقل از فرهنگ پویا )
راهبُردشناس
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : strategize
✅️ اسم ( noun ) : strategy / strategist / stratagem
✅️ صفت ( adjective ) : strategic
✅️ قید ( adverb ) : strategically
راهبرد شناس ⬅️ معادل مصوب فرهنگستان لغت
راه پرداز
strategist ( علوم نظامی )
واژه مصوب: راهبُردشناس
تعریف: شخصی که فن و علم توسعۀ نیروها و منابع نظامی و به‏کارگیری آنها در زمان جنگ، برای تأمین حداکثر منافع ملی و افزایش احتمال پیروزی را می‏داند|||متـ . راهبُردار
( Strateg ( ist
راهبردگر
راهبردگزار
راهبردپرداز
واژه های دیگر:
( راهبردشناس - راهبردساز - راهبردنویس )
ایده پرداز
متخصص توسعه و گسترش و برنامه ریز
راهبردشناس
استراتژیست
راهبردپرداز
تحلیل گر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس