strangling

جمله های نمونه

1. The country's economic plight is strangling its scientific institutions.
[ترجمه گوگل]وضعیت اسفبار اقتصادی کشور، نهادهای علمی آن را خفه کرده است
[ترجمه ترگمان]مشکلات اقتصادی این کشور در حال خفه کردن موسسات علمی آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The current monetary policy is strangling the economy.
[ترجمه گوگل]سیاست پولی فعلی اقتصاد را خفه می کند
[ترجمه ترگمان]سیاست پولی کنونی در حال خفه کردن اقتصاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'Oh, no!' she cried, strangling a sob.
[ترجمه گوگل]'وای نه!' او گریه کرد و گریه اش را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]! اوه، نه در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's just like strangling his throat.
[ترجمه گوگل]درست مثل خفه کردن گلویش است
[ترجمه ترگمان]مثل این میمونه که گلوش رو خفه کرده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of course, strangling Masud's supply lines was not enough.
[ترجمه گوگل]البته خفه کردن خطوط تدارکات مسعود کافی نبود
[ترجمه ترگمان]البته، خطوط ذخیره Masud کافی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I curse myself for not strangling you in your cradle.
[ترجمه گوگل]من خودم را لعنت می کنم که تو را در گهواره خفه نکردم
[ترجمه ترگمان]خودم را نفرین می کنم که تو را در گهواره حبس نکرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She pulled the string tight, strangling him.
[ترجمه گوگل]نخ را محکم کشید و او را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]طناب را محکم کشید و خفه اش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The distillers believe the EC tax policy is strangling their business.
[ترجمه گوگل]کارخانجات تقطیر بر این باورند که سیاست مالیاتی اتحادیه اروپا تجارت آنها را خفه می کند
[ترجمه ترگمان]کارشناسان بر این باورند که سیاست مالیات EC در حال خفه کردن کسب وکار آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The place was strangling her like a shrieking accusing prophet.
[ترجمه گوگل]آن مکان مانند پیامبری متهم کننده فریاد زده او را خفه می کرد
[ترجمه ترگمان]این جا داشت او را مثل یک پیامبر متهم کننده خفه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The two men will spend three hours strangling, choking, gouging, punching, slapping and grabbing one another.
[ترجمه گوگل]این دو مرد سه ساعت را به خفه کردن، خفه کردن، ضربه زدن، مشت زدن، سیلی زدن و گرفتن یکدیگر سپری خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]دو مرد سه ساعت را در حال خفگی، در حالی که مشت می زنند، مشت می زنند، مشت می زنند و همدیگر را می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Strangling: to stop someone or something breathing.
[ترجمه گوگل]خفه کردن: نفس کشیدن کسی یا چیزی را متوقف کردن
[ترجمه ترگمان]که جلوی یه نفر یا یه همچین چیزی رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The strangling hero sprang up with a relieving snort.
[ترجمه گوگل]قهرمان خفه کننده با خرخری تسکین دهنده برخاست
[ترجمه ترگمان]قهرمان خفه خر خر خود را بلند کرد و از جا جست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Values bottleneck : Are you strangling your own firm's throat?
[ترجمه نوشین] گلوگاه ارزش ها: آیا شما گلوگاههای شرکت خود را مسدود می کنید؟
|
[ترجمه گوگل]گلوگاه ارزش‌ها: آیا گلوی شرکت خود را خفه می‌کنید؟
[ترجمه ترگمان]ارزش ها: bottleneck رو خفه کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This stiff collar is strangling me.
[ترجمه گوگل]این یقه سفت داره خفه ام می کنه
[ترجمه ترگمان]این یقه سفت داره منو خفه میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of choking someone to death, act of killing by compressing the windpipe and preventing the intake of air

پیشنهاد کاربران

دست وپاگیر
1. حادثه ای که در آن شخصی خفه می شود
2. خفه کردن ( چیزی )
خفقان آور

بپرس