1. even strangers showed reverence toward the old professor
حتی غریبه ها استاد پیر را تکریم می کردند.
2. two utter strangers came
دو فرد کاملا غریبه آمدند.
3. he gave to strangers what he denied to his own parents
او آنچه را که از والدین خود دریغ می کرد به غریبه ها می بخشید.
4. ahmad does not trust strangers
احمد به غریبه ها اعتماد نمی کند.
5. he is suspicious of strangers
او نسبت به غریبه ها سوظن دارد.
6. he was kind toward strangers
با غریبان مهربان بود.
7. she is distrustful of strangers
او به غریبه ها اعتمادی ندارد.
8. to harbor suspicion toward strangers
نسبت به غریبه ها سوظن داشتن
9. to treat friends and strangers with equity
با دوست و غریبه یکسان رفتار کردن (تبعیض قایل نشدن)
10. she does not talk to strangers
با غریبه ها حرف نمی زند.
11. she set the dog on the strangers
سگ را به غریبه ها کیش کرد.
12. their wives do not talk to strangers
زنان آنان با غریبه ها حرف نمی زنند.
13. don't use slang expressions in front of strangers
جلو غریبه ها اصطلاحات خودمانی به کار نبر.
14. she was unhappy to have been reproved by her husband in front of strangers
از اینکه در مقابل غریبه ها مورد سرزنش شوهرش قرار گرفته بود ناراحت بود.
15. i am not sure of the propriety of punishing a child in front of strangers
مطمئن نیستم که تنبیه بچه جلو غریبه ها کار پسندیده ای باشد.