stranded

/ˈstrændəd//ˈstrændɪd/

بگل نشسته، معطل، لنگ

جمله های نمونه

1. a ship stranded by the storm
کشتی که توفان آنرا به گل نشانده است

2. robab was stranded penniless in a strange city
رباب در یک شهر غریب بدون یک شاهی پول رها شده بود.

3. Air travellers were left stranded because of icy conditions.
[ترجمه امیر] مسافران هوا به دلیل شرایط یخ زده معطل باقی مانده بودند
|
[ترجمه سهراب] مسافران هوا به دلیل شرایط یخ بندان سرگردان شده بودند
|
[ترجمه بهنام] مسافران هوایی به علت اوضاع یخبندان معطل باقی مانده اند.
|
[ترجمه گوگل]مسافران هوایی به دلیل شرایط یخبندان سرگردان مانده بودند
[ترجمه ترگمان]مسافران هوایی به خاطر شرایط یخ زده به گیر افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We ended up stranded in Paris with no money.
[ترجمه شما] ما بدون هیچ پولی در پاریس رها شدیم
|
[ترجمه گوگل]در نهایت بدون پول در پاریس سرگردان شدیم
[ترجمه ترگمان]ما در پاریس با هیچ پولی در پاریس به سر بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was stranded in the strange town without money or friends.
[ترجمه گوگل]من در شهر غریب بدون پول و دوست گیر افتاده بودم
[ترجمه ترگمان]من در شهر عجیب و غریب، بدون پول یا دوستی گیر افتاده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He left me stranded in town with no car and no money for a bus.
[ترجمه گوگل]او مرا در شهر بدون ماشین و بدون پول اتوبوس رها کرد
[ترجمه ترگمان]اون من رو ول کرد تو شهر، بدون ماشین و نه پولی برای اتوبوس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If the tide comes in, we'll be stranded on these rocks.
[ترجمه گوگل]اگر جزر و مد بیاید، ما روی این صخره ها گیر خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]اگه جزر و مد بیاد تو این سنگ ها گیر می افتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He stranded in the middle of his speech.
[ترجمه گوگل]او در وسط صحبتش سرگردان شد
[ترجمه ترگمان]در وسط نطق خود گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The hapless passengers were stranded at the airport for three days.
[ترجمه گوگل]مسافران بدبخت سه روز در فرودگاه سرگردان بودند
[ترجمه ترگمان]این مسافران نگون بخت به مدت سه روز در فرودگاه به گل مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some people found themselves stranded in the lifts as the power failed yet again.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم خود را در آسانسورها گیر افتادند زیرا دوباره برق قطع شد
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم خود را در آسانسور دیدند که قدرت دوباره شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thousands of air travellers were left stranded by the strike.
[ترجمه گوگل]هزاران مسافر هوایی در اثر این اعتصاب سرگردان مانده اند
[ترجمه ترگمان]هزاران مسافر هوایی در این حمله گرفتار شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The stranded climbers were picked up by a rescue helicopter.
[ترجمه گوگل]کوهنوردان سرگردان توسط یک هلیکوپتر امدادی سوار شدند
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان گرفتار شده توسط یک هلیکوپتر نجات انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ship was stranded on a sandbank.
[ترجمه گوگل]کشتی در یک ساحل شنی به گل نشسته بود
[ترجمه ترگمان]کشتی در ساحل شنی گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was stranded in the middle of nowhere.
[ترجمه گوگل]او در میان ناکجاآباد گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]اون وسط ناکجا آباد گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cut off, isolated, abandoned; marooned on a reef or section of land, run aground
if someone or something is stranded somewhere, they are stuck there and cannot leave.

پیشنهاد کاربران

درمانده
به گل نشستن ، به خاک نشستن
راکد
بلا استفاده
معلق ماندن
سرگردان
Motorists has been stranded on a major interstate in virginia since last night
رانندگان گیر افتادن در ایالت بزرگ ویرجینیا در شب گذشته
افشان؛, رشته ای
Stranded cable
سیم یا کابل افشان
زمین گیر
گیر افتاده , سرگردان
# The ship was stranded on a sandbank
# Getting stranded in the snowstorm was awful
# She was stranded in a strange city
# He was stranded in the middle of nowhere
# Thousands of passengers were stranded at the airport
گیرافتاده، گیر کرده ( در طوفان و غیره )
1 ) The helicopter made a drop of much - needed supplies to the stranded hikers
2 ) Thousands of Israelis remain stranded abroad by the travel restrictions
YahooSports@
اجازه حرکت سفر ندادن به کشتی ، هواپیما، و غیره
سرگردان
stranded in nowhere
سرگردان درناکجاآباد
( شیمی ) رشته ای
ابن سبییل، در راه مانده، زابراه
شخص یا وسیله ی نقلیه ای که از جایی که هست توانایی حرکت نداشته باشه. ( adj )
گیر افتادن
رشته ای
رشته ای ( در صنعت برق )
Stranded Cable = کابل رشته ای
سرگردان شدن
در گل تپیدن . . . . متوقف شدن در راه
در راه مانده - کسی که بخاطر مشکلاتی مانند بی پولی، خرابی ماشین و یا پاسپورت نمی تواند جایی را ترک کند
During the storm, stranded passengers slept at the airport.
در مدت طوفان، مسافر در راه مانده در فرودگاه خوابید.
مترادف marooned
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس