• : تعریف: tightly bound by morality, convention, or received opinion; strict or prudish. • متضاد: broad minded, libertine • مشابه: squeamish
جمله های نمونه
1. My aunt's very straitlaced - she'd be shocked if you mentioned sex.
[ترجمه گوگل]خاله من خیلی تنگ دست است - اگر به رابطه جنسی اشاره کنید، شوکه می شود [ترجمه ترگمان]خاله جون، اگه شما راجع به سکس با من حرف می زدید شوکه می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Straitlaced Amos, for example, was less stereotypical than his pals, and Sapphire spoke nothing like her husband.
[ترجمه گوگل]برای مثال، آموس تنگبند نسبت به دوستانش کمتر کلیشهای بود و یاقوت کبود چیزی شبیه شوهرش صحبت نمیکرد [ترجمه ترگمان]برای مثال، Straitlaced آموس از دوستانش کم تر stereotypical بود و Sapphire هیچ شباهتی به شوهرش نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. My straitlaced Aunt Anna doesn't approve of my miniskirts.
[ترجمه گوگل]خاله آنا تنگ من، دامن کوتاه من را تایید نمی کند [ترجمه ترگمان]خاله straitlaced من با miniskirts من موافق نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. My straitlaced aunt anna doesn't approve of my miniskirts.
[ترجمه گوگل]خاله تنگ من آنا دامن کوتاه من را تایید نمی کند [ترجمه ترگمان]عمه straitlaced من، آنا با miniskirts من موافق نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The Don was straitlaced about sex.
[ترجمه گوگل]دان در مورد سکس تنگ نظر بود [ترجمه ترگمان]دن دون در مورد سکس حرف می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Dad looked straitlaced in his short-sleeved white shirt, skinny tie, and plastic pocket liner holding a pen, a notebook, and sometimes a slide rule.
[ترجمه گوگل]بابا با پیراهن آستین کوتاه سفید، کراوات لاغر و آستر جیب پلاستیکی که یک خودکار، یک دفترچه یادداشت و گاهی اوقات یک قاعده اسلاید در دست داشت، تنگ به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]پدر با پیراهن سفید آستین کوتاه، کراوات لاغر و آستر جیب پلاستیکی که قلم، یک دفتر یادداشت و گاهی یک خط کش slide را نگه داشته بود، نگاه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was preceded by this, his only other novel, a work more straitlaced in literary form but just as shockingly original in content.
[ترجمه گوگل]پیش از آن این، تنها رمان دیگر او بود، اثری که در فرم ادبی تنگتر اما از نظر محتوا بهطور تکاندهندهای بدیع بود [ترجمه ترگمان]این اثر قبل از این، تنها رمان دیگر او، اثر more در فرم ادبی بود، اما به طور شگفت انگیزی در محتوا نقش داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Not " getting " deception or nuance, they are straitlaced and humorless.
[ترجمه گوگل]آنها فریب و یا ظرافت "دریافت" نمی کنند، آنها سختگیر و بی طنز هستند [ترجمه ترگمان]نه \"به دست آوردن\" فریب یا ظرافت بودن \"، آن ها straitlaced و جدی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Our unconventional behaviour did in fact shock some of our more straitlaced friends.
[ترجمه گوگل]رفتار غیر متعارف ما در واقع برخی از دوستان تنگدستتر ما را شوکه کرد [ترجمه ترگمان]رفتار غیر متعارف ما در واقع برخی از دوستان more را شوکه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• excessively conservative, very conventional; extremely strict if you describe someone as straitlaced, you mean that they have a very strict and severe attitude towards questions of morality.