straiten

/ˈstreɪtn̩//ˈstreɪtn̩/

معنی: محدود کردن، تنگ کردن، باریک کردن، زور اوردن، در تنگی و مضیقه گذاردن
معانی دیگر: (نادر) باریک و تنگ کردن، تنگ دوختن، احاطه کردن، دچار مخمصه کردن، گیر انداختن، در مضیقه قرار دادن، در تنگنا قرار دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: straitens, straitening, straitened
• : تعریف: to impose hardships, restrictions, or limitations, esp. financial ones, on.
مشابه: embarrass

جمله های نمونه

1. He was a writer living in straitened circumstances.
[ترجمه گوگل]او نویسنده ای بود که در شرایط سخت زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]وی نویسنده ای بود که در چنین شرایطی زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm straitened for money.
[ترجمه گوگل]برای پول تنگ شده ام
[ترجمه ترگمان]برای پول straitened
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The family of eight was living in straitened circumstances .
[ترجمه گوگل]خانواده هشت نفره در شرایط سخت زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]خانواده هشت سالم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's straitened in time.
[ترجمه گوگل]در زمان تنگ شده است
[ترجمه ترگمان]به موقع straitened
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In straitened times, group directors will face tough decisions about allocating resources between divisions.
[ترجمه گوگل]در زمان‌های سخت، مدیران گروه با تصمیمات سختی در مورد تخصیص منابع بین بخش‌ها مواجه خواهند شد
[ترجمه ترگمان]در دوران straitened، مدیران گروه با تصمیمات سختی در مورد تخصیص منابع بین بخش ها مواجه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But the neighborhood had now fallen into straitened circumstances.
[ترجمه گوگل]اما محله اکنون در شرایط سختی قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]اما این محله به وضع مالی straitened افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Davison's investments failed, leaving the family in straitened circumstances when he died in 189
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری دیویسون با شکست مواجه شد و پس از مرگ او در سال 189، خانواده در شرایط سختی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۹، هنگامی که او در سال ۱۸۹ درگذشت، سرمایه گذاری های Davison شکست خورد و خانواده را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With job losses and high interest rates, a lot of people are finding themselves in very straitened circumstances these days.
[ترجمه گوگل]با از دست دادن شغل و نرخ بهره بالا، بسیاری از مردم این روزها خود را در شرایط بسیار سختی می یابند
[ترجمه ترگمان]با تلفات شغلی و نرخ سود بالا، افراد زیادی در شرایط بسیار بدی در این روزها پیدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I should have sent the drinks back, but instead looked upon them as a windfall in our rather straitened circumstances.
[ترجمه گوگل]من باید نوشیدنی ها را پس می فرستادم، اما در عوض در شرایط نسبتاً تنگ ما به آنها به عنوان یک پول بادآور نگاه می کردم
[ترجمه ترگمان]من باید نوشیدنی ها را پس می فرستادم، اما به جای آن که به آن ها نگاه کنم، در شرایط نسبتا straitened
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is evidence that sons make considerable efforts to provide support for their parents even when they are in straitened circumstances themselves.
[ترجمه گوگل]شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه پسران تلاش های قابل توجهی برای حمایت از والدین خود انجام می دهند حتی زمانی که خودشان در شرایط سختی هستند
[ترجمه ترگمان]شواهدی وجود دارد مبنی بر این که پسران در شرایط مالی خود، تلاش های قابل توجهی برای حمایت از والدین خود انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And are there those, as Rose suggests, who live even more straitened lives?
[ترجمه گوگل]و آیا همان‌طور که رز پیشنهاد می‌کند، کسانی هستند که حتی سخت‌تر زندگی می‌کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها هم همان طور که رز پیشنهاد می کند زندگی straitened زندگی می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His father died in 188 leaving the young family in straitened circumstances.
[ترجمه گوگل]پدرش در سال 188 درگذشت و خانواده جوان را در شرایط سختی رها کرد
[ترجمه ترگمان]پدر او در سال ۱۸۸ زندگی کرد و خانواده جوان را در شرایط مالی رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Emma did not want him to know of her straitened circumstances.
[ترجمه گوگل]اما نمی خواست که او از شرایط سخت خود بداند
[ترجمه ترگمان]اما نمی خواست که او از وضع مالی او خبر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But it proved an expensive success, and in these straitened times, everybody is playing safe.
[ترجمه گوگل]اما موفقیت پرهزینه‌ای را به همراه داشت، و در این شرایط سخت، همه در حال بازی امن هستند
[ترجمه ترگمان]اما این بار هم موفقیت آمیز بود، و در این ایام دردناک، همه در امان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محدود کردن (فعل)
curb, demarcate, border, bound, limit, fix, narrow, terminate, determine, define, dam, stint, restrict, confine, delimit, circumscribe, compass, gag, straiten, cramp, delimitate, impale

تنگ کردن (فعل)
tighten, constrict, straiten

باریک کردن (فعل)
narrow, slenderize, straiten

زور اوردن (فعل)
wrest, straiten, squeeze

در تنگی و مضیقه گذاردن (فعل)
straiten

انگلیسی به انگلیسی

• put in a difficult situation; restrict, confine; make narrow (archaic)

پیشنهاد کاربران

عرصه را بر کسی تنگ گرفتن ؛ او را در تنگنا و در مضیقه قرار دادن . بر کسی سخت گرفتن . ( از فرهنگ عوام ) . او را زبون و مستأصل کردن .

بپرس