1. We've got to go straight-way.
2. She wrote straightway to Ellen, though not without considerable difficulty.
[ترجمه گوگل]او بلافاصله برای الن نوشت، البته نه بدون مشکل
[ترجمه ترگمان]بی درنگ نامه ای به الن نوشت، هرچند که مشکلی برایش پیش نیامده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. And the report of him went out straightway everywhere into the region of Galilee round about.
[ترجمه گوگل]و گزارش او بلافاصله در همه جا در اطراف جلیل منتشر شد
[ترجمه ترگمان]و گزارش او به همه جا وارد منطقه الجلیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. And they Capernaum; and straightway on the sabbath day he entered into the synagogue and taught.
[ترجمه گوگل]و آنها کفرناحوم و بلافاصله در روز سبت وارد کنیسه شد و تعلیم داد
[ترجمه ترگمان]و آن ها در روز سبت به کنیسه وارد شدند و تدریس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Straightway the jollity broke loose again with the reading of the names.
[ترجمه گوگل]بلافاصله با خواندن اسامی شادی دوباره از بین رفت
[ترجمه ترگمان]پس از آن، پس از آن، پس از آن که دوباره به خواندن اسامی اسامی پرداخت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. KJV And they straightway left their nets, and followed him.
[ترجمه گوگل]KJV و بی درنگ تورهای خود را گذاشته، به دنبال او رفتند
[ترجمه ترگمان]و بلافاصله nets را رها کردند و به دنبال او رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Straightway a storm began to brew.
[ترجمه گوگل]بلافاصله طوفان شروع شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن، پس از آن، توفان شروع به نوشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Bundles of candles were procured, and straightway there was a general scamper up the hill.
[ترجمه گوگل]بسته های شمع تهیه شد، و بلافاصله یک هجوم عمومی به بالای تپه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]چندین دسته شمع به دست آوردند و بی درنگ یک ژنرال برخاست و از تپه بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And straightway his ears were opened and the string of his tongue and he spake plain.
[ترجمه گوگل]و بی درنگ گوشهایش باز شد و رشته زبانش آشکار شد
[ترجمه ترگمان]و بی درنگ گوش ها و نخ زبانش باز شد و واضح صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. And her spirit came again, and she arose straightway: and he commanded to give her meat.
[ترجمه گوگل]و روحش دوباره آمد و بی درنگ برخاست و دستور داد که به او گوشت بدهند
[ترجمه ترگمان]و روحش باز آمد و بلافاصله بلند شد و دستور داد که گوشت او را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Straightway the clouds began to scatter.
[ترجمه گوگل]بلافاصله ابرها شروع به پراکندگی کردند
[ترجمه ترگمان]پس از آن، پس از آن، ابرها پراکنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They didn't want them to join in straightway to rob and kill the Jews.
[ترجمه گوگل]آنها نمی خواستند که بلافاصله برای غارت و کشتن یهودیان به آنها بپیوندند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی خواستند که به آن ها ملحق شوند تا به یهودیان دستبرد بزنند و آن ها را بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Straightway valves may be used in horizontal or vertical lines for upward flow.
[ترجمه گوگل]شیرهای مستقیم ممکن است در خطوط افقی یا عمودی برای جریان رو به بالا استفاده شوند
[ترجمه ترگمان]شیره ای Straightway ممکن است در خطوط افقی یا عمودی برای جریان رو به بالا مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. But straightway Jesus spake unto them, saying, Be of good cheer; it is I; be not afraid.
[ترجمه گوگل]اما عیسی بی درنگ با آنها صحبت کرده، گفت: «خوشحال باشید من هستم نترس
[ترجمه ترگمان]در این موقع عیسی به آن ها گفت: خوشحال باش، این من هستم، نترس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید