straightway

/ˌstreɪtˈweɪ//ˌstreɪtˈweɪ/

معنی: سر راست، فورا
معانی دیگر: (قدیمی) بی درنگ، بی وقفه، بلافاصله، بلادرنگ، مستقیما

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: without delay; straightaway.
مشابه: readily, straight away

جمله های نمونه

1. We've got to go straight-way.
[ترجمه گوگل]ما باید مستقیم برویم
[ترجمه ترگمان]باید مستقیم بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She wrote straightway to Ellen, though not without considerable difficulty.
[ترجمه گوگل]او بلافاصله برای الن نوشت، البته نه بدون مشکل
[ترجمه ترگمان]بی درنگ نامه ای به الن نوشت، هرچند که مشکلی برایش پیش نیامده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And the report of him went out straightway everywhere into the region of Galilee round about.
[ترجمه گوگل]و گزارش او بلافاصله در همه جا در اطراف جلیل منتشر شد
[ترجمه ترگمان]و گزارش او به همه جا وارد منطقه الجلیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And they Capernaum; and straightway on the sabbath day he entered into the synagogue and taught.
[ترجمه گوگل]و آنها کفرناحوم و بلافاصله در روز سبت وارد کنیسه شد و تعلیم داد
[ترجمه ترگمان]و آن ها در روز سبت به کنیسه وارد شدند و تدریس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Straightway the jollity broke loose again with the reading of the names.
[ترجمه گوگل]بلافاصله با خواندن اسامی شادی دوباره از بین رفت
[ترجمه ترگمان]پس از آن، پس از آن، پس از آن که دوباره به خواندن اسامی اسامی پرداخت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. KJV And they straightway left their nets, and followed him.
[ترجمه گوگل]KJV و بی درنگ تورهای خود را گذاشته، به دنبال او رفتند
[ترجمه ترگمان]و بلافاصله nets را رها کردند و به دنبال او رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Straightway a storm began to brew.
[ترجمه گوگل]بلافاصله طوفان شروع شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن، پس از آن، توفان شروع به نوشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bundles of candles were procured, and straightway there was a general scamper up the hill.
[ترجمه گوگل]بسته های شمع تهیه شد، و بلافاصله یک هجوم عمومی به بالای تپه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]چندین دسته شمع به دست آوردند و بی درنگ یک ژنرال برخاست و از تپه بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And straightway his ears were opened and the string of his tongue and he spake plain.
[ترجمه گوگل]و بی درنگ گوشهایش باز شد و رشته زبانش آشکار شد
[ترجمه ترگمان]و بی درنگ گوش ها و نخ زبانش باز شد و واضح صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And her spirit came again, and she arose straightway: and he commanded to give her meat.
[ترجمه گوگل]و روحش دوباره آمد و بی درنگ برخاست و دستور داد که به او گوشت بدهند
[ترجمه ترگمان]و روحش باز آمد و بلافاصله بلند شد و دستور داد که گوشت او را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Straightway the clouds began to scatter.
[ترجمه گوگل]بلافاصله ابرها شروع به پراکندگی کردند
[ترجمه ترگمان]پس از آن، پس از آن، ابرها پراکنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They didn't want them to join in straightway to rob and kill the Jews.
[ترجمه گوگل]آنها نمی خواستند که بلافاصله برای غارت و کشتن یهودیان به آنها بپیوندند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی خواستند که به آن ها ملحق شوند تا به یهودیان دستبرد بزنند و آن ها را بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Straightway valves may be used in horizontal or vertical lines for upward flow.
[ترجمه گوگل]شیرهای مستقیم ممکن است در خطوط افقی یا عمودی برای جریان رو به بالا استفاده شوند
[ترجمه ترگمان]شیره ای Straightway ممکن است در خطوط افقی یا عمودی برای جریان رو به بالا مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But straightway Jesus spake unto them, saying, Be of good cheer; it is I; be not afraid.
[ترجمه گوگل]اما عیسی بی درنگ با آنها صحبت کرده، گفت: «خوشحال باشید من هستم نترس
[ترجمه ترگمان]در این موقع عیسی به آن ها گفت: خوشحال باش، این من هستم، نترس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر راست (صفت)
straight, plain, straightway, straightforward, outspoken, upstanding

فورا (قید)
at once, anon, instantly, right away, straightway, forthwith, hastefully, therewith

انگلیسی به انگلیسی

• directly, immediately, right away, without delay

پیشنهاد کاربران

بپرس