straightjacket


معنی: ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
معانی دیگر: رجوع شود به: straitjacket، straitjacket ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان

بررسی کلمه

اسم و ( noun, verb )
• : تعریف: variant of straitjacket.

جمله های نمونه

1. It was like being in a straightjacket.
[ترجمه گوگل]مثل این بود که در یک کت و شلوار مستقیم بود
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که توی straightjacket بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The parliamentary straightjacket which the Labour Party had placed itself in was inimical to violent change.
[ترجمه گوگل]جلیقه راست پارلمانی که حزب کارگر خود را در آن قرار داده بود، با تغییرات خشونت آمیز مخالف بود
[ترجمه ترگمان]پارلمانی که حزب کارگر خود را در آن جای داده بود مغایر با تغییر شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Refusing the straightjacket of political totalitarianism only to put on the straightjaket of religious conservative totalitarianism merely changes the design of the gag not its effectiveness.
[ترجمه گوگل]امتناع از جلیقه مستقیم تمامیت خواهی سیاسی تنها برای پوشیدن جلیقه تمامیت خواهی محافظه کار مذهبی، صرفاً طرح بند را تغییر می دهد نه اثربخشی آن
[ترجمه ترگمان]امتناع از جلوه دادن استبداد سیاسی فقط برای تحمیل on of مذهبی صرفا به اعمال زور و اثربخشی آن می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some may say that this concept will straightjacket future maintainers of the code, keeping them from being able to extend the code.
[ترجمه گوگل]برخی ممکن است بگویند که این مفهوم نگهبانان آینده کد را مستقیماً پوشش می دهد و آنها را از گسترش کد باز می دارد
[ترجمه ترگمان]برخی ممکن است بگویند که این مفهوم maintainers آینده این کدها را به خود اختصاص خواهد داد و آن ها را از توانایی گسترش این کد حفظ خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Diagnosis can also sometimes be used to straightjacket patients into ill- defined and ill-fitting categories that lend a scientific appearance to socially constructed biases.
[ترجمه گوگل]همچنین گاهی اوقات می‌توان از تشخیص برای طبقه‌بندی بیماران به دسته‌های نامناسب و نامناسب استفاده کرد که ظاهری علمی به سوگیری‌های اجتماعی می‌دهد
[ترجمه ترگمان]همچنین می توان از این تشخیص برای straightjacket بیمار در دسته بندی نامناسب و نامناسب استفاده کرد که ظاهری علمی برای تعصبات ساخت اجتماعی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can't straightjacket artists and have them compete like athletes.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید هنرمندان را کت و شلوار بپوشانید و آنها را مجبور کنید مانند ورزشکاران رقابت کنند
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید هنرمندان را استخدام کنید و آن ها را مثل ورزش کاران رقابت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He once escaped from a straightjacket while hanging high in the air, upside down, from a crane.
[ترجمه گوگل]او یک بار در حالی که در هوا آویزان بود، از یک جرثقیل فرار کرد
[ترجمه ترگمان]یک بار از a فرار کرد در حالی که بالا و پایین در هوا معلق بود و از یک جرثقیل آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At other times, he wore a straightjacket, like the kind used in mental hospitals to restrain patients.
[ترجمه گوگل]در زمان‌های دیگر، او کتی راست می‌پوشید، مانند آنچه در بیمارستان‌های روانی برای مهار بیماران استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]در زمان های دیگر، او یک straightjacket می پوشید، مانند آن نوع که در بیمارستان های روانی برای مهار کردن بیماران مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Diagnosis can also sometimes be used to straightjacket patients into ill-defined and ill-fitting categories that lend a scientific appearance of socially constructed biases.
[ترجمه گوگل]همچنین گاهی اوقات می‌توان از تشخیص برای دسته‌بندی بیماران به دسته‌های نامناسب و نامناسب استفاده کرد که ظاهری علمی از سوگیری‌های ساخته‌شده اجتماعی می‌دهد
[ترجمه ترگمان]همچنین می توان از این تشخیص برای straightjacket بیمار در دسته بندی نامناسب و نامناسب استفاده کرد که ظاهری علمی از تعصبات ایجاد شده اجتماعی را به آن ها قرض می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But in practice, for the great majority of schools, the selection procedure acted as a straightjacket.
[ترجمه گوگل]اما در عمل، برای اکثریت بزرگ مدارس، روش انتخاب به عنوان یک جلیقه مستقیم عمل کرد
[ترجمه ترگمان]اما در عمل، برای اکثریت عظیم مدارس، روند انتخاب به عنوان یک straightjacket عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Instead of forcing all Unicode characters into a 2-, 3-, or 4-byte straightjacket, UTF-8 admits 1-byte (8-bit) to 4-byte encodings.
[ترجمه گوگل]UTF-8 به جای اینکه همه کاراکترهای یونیکد را در یک جلیقه مستقیم 2، 3 یا 4 بایتی مجبور کند، رمزگذاری های 1 بایتی (8 بیتی) تا 4 بایتی را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]به جای اجبار حروف یونی کد به یک straightjacket ۲، ۳ - یا ۴ بایتی، UTF - ۸ تصدیق می کند که ۱ - بایت (۸ - بیت)تا ۴ بایت از کدگذاری های ۴ بایت تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rafa Benitez has always been a fan of Silva but the financial straightjacket he works in at Anfield is likely to prohibit any deal.
[ترجمه گوگل]رافا بنیتز همیشه طرفدار سیلوا بوده است، اما کت مالی مستقیمی که او در آنفیلد کار می کند احتمالاً هرگونه معامله را ممنوع می کند
[ترجمه ترگمان]Rafa Benitez همیشه طرفدار سیلوا بوده است اما the مالی که او در at کار می کند به احتمال زیاد هر گونه معامله را ممنوع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Italian press has slammed what they claim is a return to the bureaucratic straightjacket of the Mussolini era.
[ترجمه گوگل]مطبوعات ایتالیایی آنچه را که ادعا می کنند بازگشت به جلیقه بورکراتیک دوران موسولینی است به شدت مورد انتقاد قرار داده اند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات ایتالیا آنچه ادعا می کنند، بازگشت به the اداری دوران موسولینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Or could China's quest for international audiences lead to a loosening of the tight censorship rules that continue to straightjacket its reporting?
[ترجمه گوگل]یا اینکه تلاش چین برای مخاطبان بین‌المللی می‌تواند منجر به کاهش قوانین سختگیرانه سانسور شود که همچنان گزارش‌های آن را تحت فشار قرار می‌دهد؟
[ترجمه ترگمان]یا آیا تلاش چین برای مخاطبان بین المللی به شل شدن قوانین سخت سانسور که ادامه دادن گزارش خود را ادامه می دهد منجر می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان (اسم)
straightjacket, straitjacket

انگلیسی به انگلیسی

• confining jacket with long sleeves used to restrain potentially violent patients or prisoners

پیشنهاد کاربران

بند، قیدوبند، تنگنا
تنگ پوش
بسته
محدود
لباس مخصوص بستن بیماران روانی
تحمیل کردن، محبوس کردن، به بند کشیدن، غل و زنجیر
تحمیل کردن

بپرس