straightedge

/ˈstreɪˌtedʒ//ˈstreɪˌtedʒ/

(چوب یا فلز) لبه صاف (برای خط کشی یا سنجش صافی سطوح)، خط کش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a flat, rigid strip or bar with one long edge straight enough to use for testing or drawing straight lines.

جمله های نمونه

1. A diaper design was then card-wired on to the shell using a template and a straight-edge.
[ترجمه گوگل]سپس یک طرح پوشک با استفاده از یک الگو و یک لبه مستقیم روی پوسته سیم کارتی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سپس یک طراحی پوشک با استفاده از یک الگو و یک لبه صاف به پوسته متصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A number of ancient problems concerning Compass and straightedge constructions were finally solved using Galois theory.
[ترجمه گوگل]تعدادی از مشکلات باستانی مربوط به قطب نما و ساخت و سازهای مستقیم با استفاده از نظریه گالوا در نهایت حل شد
[ترجمه ترگمان]تعدادی از مسایل باستانی مربوط به قطب نما و ساختار straightedge در نهایت با استفاده از نظریه Galois حل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With straightedge and compasses, divide a segment of a into 2 parts.
[ترجمه گوگل]با خط مستقیم و قطب نما، یک قطعه از a را به 2 قسمت تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]با straightedge و compasses، یک بخش از یک بخش را به ۲ قسمت تقسیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Trisecting an arbitrary angle with a compass and straightedge was one of the famous ancient Greeks unsolved construction problems.
[ترجمه گوگل]سه برش یک زاویه دلخواه با قطب نما و راسته یکی از مشکلات ساخت و ساز حل نشده مشهور یونان باستان بود
[ترجمه ترگمان]Trisecting یک زاویه دل خواه با قطب نما و straightedge یکی از یونانیان باستان بود که مشکلات ساخت وساز حل نشده را حل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Long standing questions about compass and straightedge construction were finally settled by Galois theory.
[ترجمه گوگل]سؤالات طولانی مدت در مورد ساخت و ساز قطب نما و خطوط مستقیم در نهایت توسط نظریه Galois حل و فصل شد
[ترجمه ترگمان]سوالات طولانی طولانی مدت در مورد قطب نما و ساخت straightedge سرانجام توسط نظریه Galois حل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A straightedge provides a standard of straightness by comparison with which the straightness and flatness of a surface can be inspected .
[ترجمه گوگل]یک راسته استانداردی از صافی را با مقایسه آن ارائه می دهد که می توان صافی و صافی یک سطح را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]A یک استاندارد of را فراهم می کند که در مقایسه با آن سطح صاف و مسطح یک سطح می تواند مورد بازرسی قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Small quick clamps are good for light assembly and for holding a jig or straightedge in place.
[ترجمه گوگل]گیره های سریع کوچک برای مونتاژ سبک و برای نگه داشتن جک یا راسته در محل مناسب هستند
[ترجمه ترگمان]گیره های کوچک کوچک برای مونتاژ نور خوب هستند و برای نگه داشتن یک jig یا straightedge در محل کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] خط کش
[ریاضیات] ستاره

انگلیسی به انگلیسی

• piece of wood or metal with one perfectly straight edge for measuring straightness of other objects or lines
promoting abstinence from mind-altering or unhealthy substances or practices (such as illegal drug use, alcohol, tobacco, and occasionally meat and sex)

پیشنهاد کاربران

Straight Edge[اصطلاح اعتیاد]اصطلاحی است برای افرادی که مواد مخدر مصرف نمی کنند.
کسی که اهل مواد نیست
خط کش
خط کش / وسیله ای برای کشیدن خط صاف
کسی که از مصرف مشروبات الکی یا مواد مخدر و . . . دست کشیده.

بپرس