1. a straightaway track
یک مسیر مسابقه ی دو که مستقیم است (نه بیضی)
2. he answered straightaway
بی درنگ پاسخ داد.
3. a plane in a straightaway flight
هواپیما در مسیر پرواز مستقیم
4. The dentist said she would do the filling straightaway.
[ترجمه گوگل]دندانپزشک گفت که بلافاصله پر کردن را انجام خواهد داد
[ترجمه ترگمان]دندان پزشک گفت که بلافاصله این کار را انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He needs to see a doctor straightaway.
[ترجمه گوگل]او باید فوراً به پزشک مراجعه کند
[ترجمه ترگمان] باید فورا یه دکتر رو ببینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You'd better call the doctor straightaway.
7. He came back straightaway, telling me what he thought of me.
[ترجمه گوگل]او بلافاصله برگشت و به من گفت که در مورد من چه فکری می کند
[ترجمه ترگمان]او بلافاصله برگشت و به من گفت که به من چه فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We need to start work straightaway.
9. We don't have to go straightaway, do we?
[ترجمه گوگل]ما نباید فوراً برویم، نه؟
[ترجمه ترگمان]ما مجبور نیستیم همین الان بریم، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They didn't search me straightaway because it was time to change the guard at six o'clock precisely.
[ترجمه گوگل]آنها فوراً مرا جستجو نکردند زیرا دقیقاً ساعت شش ساعت تعویض نگهبان بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر اینکه وقتش بود که نگهبانان ساعت شش را عوض کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Poltoo, kindly stop this nonsense Straightaway!
[ترجمه گوگل]پولتو، لطفا این مزخرفات را فوراً متوقف کنید!
[ترجمه ترگمان]بس است! فورا این مهملات را بس کنید! فورا!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Peter and I decided to get married straightaway.
[ترجمه گوگل]من و پیتر تصمیم گرفتیم فوراً ازدواج کنیم
[ترجمه ترگمان]من و \"پ - - ی - - ت - - ر\" تصمیم گرفتیم که فورا ازدواج کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Takat Singh arrived and straightaway set off through the soup with me tripping along behind him.
[ترجمه گوگل]تاکات سینگ از راه رسید و بلافاصله از میان سوپ به راه افتاد و من پشت سر او سُر خوردم
[ترجمه ترگمان]آقای سینگ وارد شد و بلافاصله سوپ را با من از پشت سرش جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We should discuss the issue of the budget straightaway.
[ترجمه گوگل]ما باید سریعاً در مورد بودجه بحث کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید فورا موضوع بودجه را مورد بحث قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It's essential to get him in straightaway.
[ترجمه گوگل]ضروری است که او را فورا وارد کنید
[ترجمه ترگمان]خیلی ضروری است که فورا او را به اینجا بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید