once, right away, en masse, straight off, out of hand, holus-bolus
بلادرنگ (قید)
straight away, straight off
انگلیسی به انگلیسی
• right away, directly
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی: بی درنگ / بلافاصله / بدون معطلی / همین الان 🔸 تعریف: 1. انجام یا گفتن چیزی فوراً، بدون فکر یا تأمل مثال: I told him straight off that I wasn’t interested. بی درنگ بهش گفتم که علاقه ای ندارم. ... [مشاهده متن کامل]
2. شروع کاری یا واکنش فوری، بدون مقدمه یا آماده سازی مثال: She started the project straight off without any planning. اون پروژه رو بی درنگ شروع کرد، بدون هیچ برنامه ریزی ای. 🔸 مترادف ها: right away – immediately – at once – straight away – instantly