straight line

/ˈstreɪtˈlaɪn//streɪtlaɪn/

(بازرگانی و امور مالی) مستقیم، سرراست، دارای خط های راست، مستقیم، صاف، یکراست، بخط مستقیم، دارای خط مستقیم

جمله های نمونه

1. straight-line depreciation
استهلاک سرراست

2. Draw a straight line across the top of the page.
[ترجمه گوگل]یک خط مستقیم در بالای صفحه بکشید
[ترجمه ترگمان]یک خط صاف در بالای صفحه رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A straight line is the shortest distance between two points.
[ترجمه گوگل]خط مستقیم کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه است
[ترجمه ترگمان]خط مستقیم کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is a straight line under the sentence.
[ترجمه گوگل]زیر جمله یک خط مستقیم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در زیر جمله یک خط مستقیم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You'll shoot in a truer straight line if you knuckle down.
[ترجمه گوگل]اگر بند بند را پایین بیاورید، در یک خط مستقیم تر شلیک خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]اگر به زمین بیفتی با یک راست راست به خط صاف و راست شلیک می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Light travels in a straight line .
[ترجمه گوگل]نور در یک خط مستقیم حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]نور در یک خط مستقیم حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Keep the boat in a straight line.
[ترجمه گوگل]قایق را در یک خط مستقیم نگه دارید
[ترجمه ترگمان] قایق رو با خط مستقیم نگه دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Keep going in a dead straight line.
[ترجمه گوگل]در یک خط مستقیم به حرکت خود ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]مستقیم برو تو یه خط مستقیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She ran a straight line underneath the sentence which she thought important.
[ترجمه گوگل]او یک خط مستقیم را زیر جمله ای که به نظرش مهم بود کشید
[ترجمه ترگمان]یک خط مستقیم از زیر جمله که فکر می کرد مهم است، رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A straight line was ruled across the map.
[ترجمه گوگل]یک خط مستقیم در سراسر نقشه حاکم بود
[ترجمه ترگمان]یک خط مستقیم بر روی نقشه اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can you walk in a straight line?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در یک خط مستقیم راه بروید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی مستقیم بری تو صف؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her ear, shoulder and hip are in a straight line.
[ترجمه گوگل]گوش، شانه و لگن او در یک خط مستقیم قرار دارند
[ترجمه ترگمان]گوش، شانه و کفل او در خط مستقیم قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pupil joined the two points by a straight line.
[ترجمه گوگل]مردمک دو نقطه را با یک خط مستقیم به هم متصل کرد
[ترجمه ترگمان]شاگرد با خط مستقیم به دو امتیاز پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just keep going in a straight line; you can't miss it.
[ترجمه گوگل]فقط در یک خط مستقیم ادامه دهید شما نمی توانید آن را از دست بدهید
[ترجمه ترگمان]فقط به خط صاف ادامه بده؛ نمی توانی آن را از دست بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The straight line method was rejected as it does not reflect the relationship between finance costs and the amount outstanding.
[ترجمه گوگل]روش خط مستقیم رد شد زیرا رابطه بین هزینه های مالی و مبلغ معوق را منعکس نمی کند
[ترجمه ترگمان]روش خط مستقیم رد شد چرا که رابطه بین هزینه های مالی و مبلغ آن را منعکس نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] خط مستقیم

انگلیسی به انگلیسی

• line having the same direction throughout its length; orderly row

پیشنهاد کاربران

بپرس