story

/ˈstɔːri//ˈstɔːri/

معنی: گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل
معانی دیگر: شایعه، ماجرا، قضیه، ماوقع، رویداد، شوخی، جوک (joke)، لطیفه، رجوع شود به: short story، طرح داستان، رشته ی داستان، (عامیانه) دروغ، کذب، شروور، چاخان، لاطایل، جفنگ، افسانه، (قدیمی) داستان گفتن، داستان سرایی کردن، (ساختمان) طبقه، طبقه، داستان گفتن، بصورت داستان در اوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: stories
(1) تعریف: an account of an event or sequence of events, either true or invented.
مترادف: account, narration, narrative, tale
مشابه: anecdote, fable, relation, version

(2) تعریف: a work of fiction that is shorter and less complex than a novel; short story.
مترادف: short story

(3) تعریف: the plot of a dramatic or literary work.
مترادف: plot, story line

(4) تعریف: a news report, article, or broadcast.
مترادف: article, item, piece
مشابه: news

(5) تعریف: a short humorous narration; anecdote; joke.
مترادف: anecdote, joke

(6) تعریف: a lie.
مترادف: fib, lie, tale
مشابه: fable, fiction
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stories, storying, storied
مشتقات: storyless (adj.)
• : تعریف: to decorate with pictures representing legendary or historical scenes.
مشابه: decorate, embellish, illuminate, illustrate
اسم ( noun )
حالات: stories
(1) تعریف: one horizontal division of a building; floor.
مترادف: floor, level

(2) تعریف: the rooms contained in one such division.

جمله های نمونه

1. a story about everyday individuals
داستانی درباره ی مردم عادی

2. a story in four parts
داستانی در چهار قسمت

3. a story shot with humor
(مجازی) داستانی که با شوخی و مزاح آمیخته است

4. a story teller
داستان سرا

5. a story that lacks spice
داستانی که گیرایی ندارد

6. a story that reads badly
داستانی که قابل خواندن نیست

7. a story that reads well
داستانی که خواندنی است

8. a story that seems incredible
داستانی که به نظر باور نکردنی می رسد

9. a story that transcends belief
داستانی که باور کردنی نیست

10. a story which is partly in poetry and partly in prose
داستانی که بخشی از آن به شعر و بخشی دیگر به نثر است

11. a story which parallels history
داستانی که با تاریخ مطابقت دارد

12. a story with a nice ending
داستانی که پایانش خوب است

13. her story brought tears to our eyes
داستان او ما را به گریه انداخت (اشک به چشمانمان آورد).

14. her story doesn't ring true to me
داستان او به نظر من راست نمی نماید.

15. her story is rooted in reality
داستان او برپایه ی واقعیات است.

16. her story melted our hearts
سرگذشت او دل ما را آب کرد.

17. her story started me crying
داستان او مرا به گریه انداخت.

18. her story was at least approximately true
داستان او حداقل تا اندازه ای راست بود.

19. her story will soften the stoniest of hearts
داستان او سخت ترین دل ها را نرم خواهد کرد.

20. his story brought tears to my eyes
داستانش اشک در چشمانم جاری کرد.

21. his story has no bearing on politics
داستان او ربطی به سیاست ندارد.

22. his story has the color of truth
داستان او راست می نماید (به نظر راست می آید).

23. his story is not credible
داستان او باور کردنی نیست.

24. his story lacks probability
داستان او فاقد شایمندی (احتمال) است.

25. his story was a tissue of lies
داستان او سرتا پا دروغ بود.

26. that story didn't wash with hassan
حسن آن داستان را باور نکرد.

27. that story is not true
آن خبر صحت ندارد.

28. the story begins with a long dialogue by two brothers
داستان با گفت و شنودی طولانی میان دو برادر آغاز می شود.

29. the story ended
داستان پایان یافت.

30. the story going around
شایعه ی رایج

31. the story has many twists and turns
داستان پیچ و تاب فراوان دارد.

32. the story is jejune and its style offensive
آن داستان خسته کننده و سبک آن زننده است.

33. the story is tinted with leftist views
داستان با نظریات دست چپی چاشنی شده است.

34. the story is unfolded through dialogue
داستان از طریق گفتگو برملا می شود.

35. the story itself, while badly written, is not only true but interesting, too
خود داستان با وجود آنکه بد نگاشته شده است نه تنها واقعیت دارد بلکه جالب هم هست.

36. the story made all the papers
داستان در همه ی روزنامه ها چاپ شد.

37. the story of hassan's association with the blonde lady
داستان رابطه ی حسن با آن خانم مو بور

38. the story of her divorce became the laugh of the town
داستان طلاق او مایه ی خنده ی اهالی شهر شد.

39. the story of their divorce is very long and complicated
داستان طلاق آنها بسیار طولانی و پیچیده است.

40. the story runs like this
داستان بدین قرار است

41. the story was concerned with the consequences of war
داستان مربوط به پیامدهای جنگ بود.

42. this story expresses sadegh hedayyat's dissatisfactions
این داستان بیانگر نارضایتی های صادق هدایت است.

43. this story portrays a rural scene
این داستان یک صحنه ی روستایی را نشان می دهد.

44. this story reflects the inner thoughts of the writer indirectly
این داستان افکار درونی نویسنده را به طور غیرمستقیم نمایان می سازد.

45. this story tells about his childhood
این داستان کودکی او را شرح می دهد.

46. a chilling story of betrayal and murder
داستان چندش آور خیانت و قتل

47. a compelling story
داستانی گیرا

48. a feasible story
داستان باور کردنی

49. a funny story
داستانی خنده دار

50. a good story must also have an element of surprise
یک داستان خوب باید دارای عامل شگفتی نیز باشد.

51. a gory story of crime and revenge
یک داستان پر خونریزی درباره ی جنایت و انتقام

52. a gripping story
داستانی گیرا

53. a juicy story
داستان پرآب و تاب

54. a made-up story
داستان ساختگی

55. a meaningful story
داستانی پرمعنی

56. a moral story
داستان اخلاقی

57. a mystery story
داستان پر معما

58. a questionable story
داستانی که در صحت آن تردید وجود دارد

59. a real story
یک داستان واقعی

60. a serial story
داستان دنباله دار (در چند بخش)

61. a short story
یک داستان کوتاه

62. a silly story
یک داستان چرند

63. a summarized story
داستان تلخیص شده

64. a suspect story
داستان مشکوک

65. a tearful story
داستان گریه آور

66. a true-life story
داستان واقعی

67. an abbreviated story
داستان خلاصه شده

68. an amusing story
داستانی سرگرم کننده

69. an animated story
داستان کارتونی

مترادف ها

گزارش (اسم)
account, report, story, reportage, hearing, bruit, inkling, action, wrap-up

شرح (اسم)
treatise, circumstance, account, story, description, explanation, exposition, statement, narrative, tale, innuendo, gloss, interpretation, presentment, relation, recitation, sketch, delineation, legend, footnote, geography

حکایت (اسم)
account, story, narrative, anecdote, tale, allegory, exemplum, novella

داستان (اسم)
account, story, narrative, tale, fiction, narration, apologue, fable, novella

روایت (اسم)
story, narrative, tale, exemplum

موضوع (اسم)
matter, object, subject, story, point, issue, subject matter, question, fable, plot, theme, problem, topic, leitmotiv, motif

قصه (اسم)
story, narrative, tale, fiction, make-believe

اشکوب (اسم)
story, floor, stage

نقل (اسم)
transfer, story, sweet, transference, transportation

تخصصی

[عمران و معماری] طبقه - آشکوب

انگلیسی به انگلیسی

• true or fictional account of some occurrence; short work of fiction; plot; news report; joke, anecdote; lie, fib; floor, level in a building
a story is a description of imaginary people and events, which is written or told in order to entertain people.
a story is also a description or account of things that have happened.
in journalism, a story is a report or article on a particular subject.
see also storey.
if you say that something is not the whole story, or is only part of the story, you mean that a particular situation cannot be fully understood because not enough is known about it.
you use to cut or to make a long story short to indicate that you are going to give the final result of an event or series of events, rather than give a lot of unnecessary details.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Story
🔘 Tale
🔘 Narrative
🔘 Anecdote
✅ Definition:
👉 A short and interesting story about a real event or person.
ماجرای نگاشته شده ( روی پروفایل شبکه های اجتماعی )
داستان
مثال: She told an interesting story about her travels.
او داستان جالبی از سفرهایش را گفت.
مَتل matal به معنی داستان است.
در شعر: اَتل مَتل توتوله. . .
یا در متلک انداختن.
برابر انگلیسی tale یا در عربی مَثَل.
The story of a woodcutter
داستان هیزم شکن
.
Once upon a time a very strong woodcutter asked for a job in a timber merchant, and he got it. His salary was really good and so were the working conditions. For that reason, the woodcutter was determined to do his best. His boss gave him an Axe and showed him the area where he was supposed to fell the trees.
...
[مشاهده متن کامل]

روزگاران قدیم، چوب بر نیرومندی بود نزد یک تاجر چوب تقاضای کارکرد و استخدام شد. دستمزدش خیلی خوب بود و بنابراین شرایط کاری خوبی داشت. به همان دلیل، چوب بر اراده داشت به بهترین نحو، کارش را انجام دهد. اربابش به او تبری ای داد و محدوده ای که باید درختان را قطع میکرد، به او نشان داد
.
The first day, the woodcutter brought fifteen ( 15 ) trees. “Congratulations, ” the boss said, “Carry on with your work!”Highly motivated by the words of his boss, the woodcutter tried harder the next day, but he only could bring ten ( 10 ) trees. The third day he tried even harder, but he was only able to bring seven ( 7 ) trees. Day after day he was bringing less and less trees.
روز اول ، چوب بر پانزده درخت آورد. ارباب گفت:”تبریک میگویم، به کارت ادامه بده“
چوب بر که از حرف اربابش حسابی تشویق شده بود، روز بعد تلاش بیشتری کرد، اما توانست فقط ده درخت بیاورد. روز سوم، او بیشتر تلاش کرد اما توانست فقط هفت درخت بیاورد. یک روز پس از روز دیگر، او کمتر و کمتر درخت آورد
.
“I must be losing my strength. ” The woodcutter thought. He went to the boss and apologized, saying that he could not understand what was going on.
“When was the last time you sharpened your axe?” The boss asked.
“Sharpen? I had no time to sharpen my axe. I have been very busy trying to cut trees…”
چوب بر فکر کرد:”من حتما قدرتم را از دست داده ام”. او نزد ارباب رفت و با گفتن اینکه او نمی تواند بفهمد چه اتفاقی افتاده بود، عذر خواهی کرد
ارباب پرسید:”آخرین باری که تبرت را تیز کردی، چه موقع بود؟
“تیز؟من وقتی برای تیز کردن تبرم نداشتم. من سخت مشغول قطع کردن درختان بودم
.
Moral: Most of us never update our skills. We think that whatever we have learned is very much enough. But good is not good when better is expected. Sharpening our skills from time to time is the key to success.
نکته اخلاقی:بیشتر ما توانایی مان را به روز نمی کنیم. فکر میکنیم آنچه یاد گرفتیم بسیار کافی است. اما خوب، وقتی بهتر انتظار می رود، خوب نیست. تیز کردن لحظه به لحظه مهارتهایمان، کلید موفقیت ماست

طبقه ( ساختمان )
Five - story building: ساختمان پنج طبقه
در رابطه با افراد به معنی ( سرگذشت ) هم میتونه باشه
story: داستان
تصوراتِ کلی
احکام و گزاره های کلی
تعمیم
طبقه
روایت
داستان
تلفظ: ستوری
( استوری نگید استوری کاملا فارسیه )
رویداد
a story from the pen of Camus
a tale from the pen of Camus
داستان ، طبقه ساختمان
story American English a floor or level of a building SYN storey British English
مثال:
a 50 - story building
a single - storey/two - storey building
اسامی
Need to remember that family story
فقط اسامی خانواده باید یادت باشه
story ( noun ) = account ( noun )
به معناهای : شرح، روایت، گزارش
《 پارسی را پاس بِداریم》
story
واژه ای ایرانی - اُروپایی ست که به چِهرِ اُسطوره که اَرَبیده یِ واژه ای یونانی ست به زَبانِ پارسی دَرآمَده اَست. واکاویِ story : st - or - y
st = سِتاکِ ایست دَر پارسی
...
[مشاهده متن کامل]

or = پَسوَندِ کُنَندِگی هَم تَرازِ - آر دَر پارسی مانَند : ویراستار
y - = پَس وَندِ نِسبَت وَ مانَندِگی : - ای
گَرته بَرداری : ایستاری
شِناسِش : آن چه می ایستَد ، روی می دَهَد

( ( ماجِرانگاری ) ) بهترین مترادفی است که می توان به جای کلمات جزئی نگر شرح وقصه وغیره برای استوری بکاربرد به این دلیل که کلمه ی ماجرا شرح آنچه به وقوع پیوسته ومتکی برواقعیت است را نشان می دهد و ماجرانگاری
...
[مشاهده متن کامل]
برماجرانمایی رجحان دارد زیرا تصویر گذاری یا هرنوع فعالیت فضای مجازی یک نگارش محسوب می شود همانند تایپ یک سوال امتحانی که شامل همه نوع فرمول وجدول وتصویر است بنابراین استوری راباید ماجرانگاری نامیدهرچند کلمه داستان هم شرح جامعی است ولی داستان باالذاته خاصیت فعلیت تشریحی ندارد ولی ماجرانگاری بیان می کند که یک واقعه جدید براساس سه شاخص فاعل ومفعول وموضوع برای مخاطب محقق شده است بنابراین استوری = ماجِرانِگاری

خاطره
where this car is a story, people pay good money for that
https://www. youtube. com/watch?v=oK57P_9wcww
داستان
رویداد
Story/storey
اشاره به طبقات یک ساختمان
Five story/ five storey building
ساختمان پنج طبقه
به معنی:قصه، داستان
داستان، قصّه
داستان
when my father came in I was reading s story
وقتی پدرم اومد من داشتم یک داستان میخواندم 🏝
طبقه نیز ترجمه میشود. که به هر دو صورت story و storey نوشته می شود. A four story building.

قضیه، موضوع ، داستا ن
THE GOOD SIDE OF THE STORY
یعنی سمت خوب قضیه یا داستان یا هر مترادف دیگه
دوستان لطفا دقت کنید اطلاعات اشتباه ندید
story یعنی داستان ولیstorey یعنی طبقه. . . هردو واژه اسم هستند
داستان روز - اتفاقات افتاده - داستان

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس