storm in a teacup

جمله های نمونه

1. It's just a storm in a teacup.
[ترجمه نسیم] فقط الکی گندش کردن
|
[ترجمه نازی] فقط از کاه کوه ساختنه
|
[ترجمه گوگل]این فقط یک طوفان در یک فنجان چای است
[ترجمه ترگمان]این فقط یه طوفان در فنجون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The succession issue seems rather a storm in a teacup to me.
[ترجمه Sepid] مساله جانشینی برای من مثله این میمونه که سر موضوع که اهمیت خیلی جنگ و دعوا راه انداختن
|
[ترجمه گوگل]مسئله جانشینی به نظر من یک طوفان در یک فنجان چای است
[ترجمه ترگمان]مساله جانشینی یک طوفان در فنجان چای به من می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But Mr Tait described the row as a storm in a teacup.
[ترجمه پیمان اکبری] ولی آقای تایت مسئله ی ردیف رو یه چیز بی اهمیت توصیف کرد
|
[ترجمه جلالی] واژه row به معنی �بگومگو� است نه �ردیف�!!
|
[ترجمه گوگل]اما آقای تایت این بحث را طوفانی در فنجان چای توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]اما آقای Tait این ردیف را به عنوان طوفان در فنجان چای توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, it's a storm in a teacup.
[ترجمه پیمان اکبری] هر چند اون یک مسئله ی بی اهمیته
|
[ترجمه گوگل]با این حال، طوفانی در فنجان چای است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یک طوفان در فنجان چای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nothing serious, just a storm in a teacup.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز جدی نیست، فقط یک طوفان در یک فنجان چای
[ترجمه ترگمان]چیز مهمی نیست فقط یه طوفان تو فنجون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His anger was unreasonable, a storm in a teacup.
[ترجمه گوگل]عصبانیت او بی دلیل بود، طوفانی در فنجان چای
[ترجمه ترگمان]خشم او غیر منطقی بود، طوفانی در فنجان چای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their arguments were like a storm in a teacup.
[ترجمه گوگل]مشاجرات آنها مانند طوفان در فنجان چای بود
[ترجمه ترگمان]arguments مثل توفان در فنجان چای بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Both are trying to present the disagreement as a storm in a teacup.
[ترجمه نازی] هر دو تلاش می کنند تا اختلاف نظر خود را بزرگ جلوه کنند
|
[ترجمه گوگل]هر دو تلاش می کنند اختلاف نظر را طوفانی در فنجان چای نشان دهند
[ترجمه ترگمان]هر دو سعی دارند این عدم توافق را به عنوان یک طوفان در فنجان چای حاضر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Within Dotty's hearing a home pirate remarked that he thought it had all been a storm in a teacup.
[ترجمه گوگل]در حین شنیدن داتی، دزد دریایی خانگی اظهار داشت که فکر می کند همه چیز طوفانی در یک فنجان چای بوده است
[ترجمه ترگمان]در خلال استماع یک دزد دریایی که یک دزد دریایی به خانه آمده بود اظهار داشت که همه این ها یک طوفان در فنجان چای بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is it all about? Nothing serious, just a storm in a teacup.
[ترجمه گوگل]کل این در بارهی چیست؟ هیچ چیز جدی نیست، فقط یک طوفان در یک فنجان چای
[ترجمه ترگمان]درباره چی حرف می زنی؟ چیز مهمی نیست فقط یه طوفان تو فنجون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are continually quarreling, but it is usually a storm in a teacup.
[ترجمه گوگل]آنها مدام در حال دعوا هستند، اما معمولاً طوفان در فنجان چای است
[ترجمه ترگمان]پیوسته با هم نزاع می کنند، اما معمولا در فنجان چای توفانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The people next door are continually quarreling, but it is usually a storm in a teacup.
[ترجمه گوگل]مردم همسایه مدام در حال دعوا هستند، اما معمولاً طوفانی در یک فنجان چای است
[ترجمه ترگمان]در همسایگی آن ها پیوسته با هم نزاع می کنند، اما معمولا در فنجان چای توفانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet for all that, occasionally they also will have a storm in a teacup.
[ترجمه گوگل]با وجود همه اینها، گاهی اوقات آنها نیز طوفانی در یک فنجان چای خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]با این حال گاهی اوقات آن ها طوفانی در فنجان چای خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She won't be angry for long; its only a storm in a teacup.
[ترجمه گوگل]او برای مدت طولانی عصبانی نخواهد شد این تنها یک طوفان در یک فنجان چای است
[ترجمه ترگمان]او مدت زیادی عصبانی نخواهد شد؛ این فقط یک طوفان در فنجان چای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• big fuss made over a relatively unimportant issue, great uproar over something insignificant
major commotion over a trivial matter, major fuss over an unimportant issue

پیشنهاد کاربران

معادل روان فارسی: از کاه کوه ساختن
عصبانی شدن به خاطر یک مسله بی ارزش
از کاه کوه ساختن
الکی شلوغش کردن، نگرانیِ الکی
دعوا سر هیچ و پوچ بود

بپرس