storefront

/ˈstɔːrˌfrɑːnt//ˈstɔːˌfrɑːnt/

وابسته به نبش خیابان یا جلو مغازه، جلو دکان، جبهه ی مغازه، جلو فروشگاه، ویترین مغازه، (در ساختمان ها) اتاق نبش خیابان (که به خیابان پنجره دارد و در طبقه ی همکف است)، مغازه ی جلو ساختمان، دکان نبش خیابان، دکان نبش خیابان وابسته به نبش خیابان یا جلو مغازه a storefront office ادارهای که در جلو ساختمان قرار دارد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the part of a store that faces a street and usu. has display windows.

(2) تعریف: this part of a building when unoccupied or used as something other than a store.
صفت ( adjective )
• : تعریف: situated or operating in or behind a storefront.

- a storefront law office
[ترجمه گوگل] دفتر وکالت ویترین فروشگاه
[ترجمه ترگمان] یک دفتر قانون کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a storefront office
اداره ای که در جلو ساختمان قرار دارد

2. Gangs rioted last night, breaking storefront windows and hurling rocks and bottles.
[ترجمه گوگل]باندها دیشب شورش کردند و شیشه های ویترین مغازه ها را شکستند و سنگ و بطری پرتاب کردند
[ترجمه ترگمان]تبهکاران در شب گذشته شورش کردند و پنجره ها را شکستند و سنگ ها و بطری ها را پرتاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They run their business from a small storefront.
[ترجمه گوگل]آنها کسب و کار خود را از یک فروشگاه کوچک اداره می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تجارت خود را از مغازه کوچک اداره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In Sanchersville, she opened a storefront law office perforating the heart of the ghetto.
[ترجمه گوگل]در سانچرسویل، او یک دفتر وکالت در ویترین فروشگاهی افتتاح کرد که قلب محله یهودی نشین را سوراخ می کرد
[ترجمه ترگمان]او در Sanchersville، یک دفتر قانون کار در قلب محله را افتتاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For satirizing corrupt black storefront churches in the play, Hughes was branded as a politically irresponsible traitor to his race.
[ترجمه گوگل]هیوز به دلیل طعنه زدن به کلیساهای ویترین سیاهپوست فاسد در نمایشنامه، به عنوان یک خائن سیاسی غیرمسئول به نژاد خود شناخته شد
[ترجمه ترگمان]برای مسخره گرفتن صاحب مغازه سیاه در نمایش، هیوز به عنوان یک خائن سیاسی به نژاد خودش برچسب خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was converting his storefront to an espresso parlor.
[ترجمه گوگل]داشت ویترین مغازه اش را به یک اسپرسوفروشی تبدیل می کرد
[ترجمه ترگمان] جلوی یه مغازه \"اسپرسو\" رو تبدیل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tax preparation services generally situate themselves in storefront offices.
[ترجمه گوگل]خدمات تهیه مالیات معمولاً در دفاتر ویترین فروشگاه ها قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]خدمات آماده سازی مالیات به طور کلی خودشان را در دفتر کار می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Storefront windows shattered and roofs blew off during the hurricane.
[ترجمه گوگل]شیشه های ویترین مغازه ها شکسته و سقف ها در جریان طوفان منفجر شدند
[ترجمه ترگمان]پنجره های شکسته و سقف خانه ها را در میان طوفان منفجر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He says business was great at his corner storefront.
[ترجمه گوگل]او می گوید که تجارت در ویترین گوشه اش عالی بود
[ترجمه ترگمان] اون میگه کار تو مغازه his عالی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No men leaned against door frames or storefront windows.
[ترجمه گوگل]هیچ مردی به چهارچوب درها یا ویترین مغازه ها تکیه نمی داد
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی به چارچوب در یا جلوی پنجره تکیه داده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The venue was a storefront with no sign to identify it.
[ترجمه گوگل]محل برگزاری ویترین فروشگاهی بود که هیچ علامتی برای شناسایی آن وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]محل برگزاری این محل مغازه بدون هیچ نشانه ای برای شناسایی آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A storefront sign or a business card are some of the most powerful branding devices around.
[ترجمه گوگل]تابلوهای ویترین یا کارت ویزیت برخی از قدرتمندترین ابزارهای برندسازی هستند
[ترجمه ترگمان]یک علامت جلوی مغازه یا کارت تجاری برخی از قوی ترین ابزارهای نام تجاری در اطراف آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The storefront opened on to the street.
[ترجمه گوگل]ویترین مغازه رو به خیابان باز شد
[ترجمه ترگمان]مغازه به سمت خیابان باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Alaia's Beileixia NO 60, Street storefront in Paris, the door signs called " Araya. "
[ترجمه گوگل]Alaia's Beileixia NO 60، ویترین فروشگاه در پاریس، تابلوهای درب به نام "آرایا"
[ترجمه ترگمان]Beileixia s، مغازه شماره ۶۰ در پاریس، به نام \"Araya\" نام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Having a Land - office business, I'll enlarge storefront.
[ترجمه گوگل]با داشتن یک تجارت زمین - اداری، ویترین فروشگاه را بزرگتر می کنم
[ترجمه ترگمان]من صاحب یک تجارت اداره زمین، مغازه را بزرگ خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• part of a store that faces the street

پیشنهاد کاربران

۱. ویترین مغازه ۲. رو به خیابان. هم کف خیابان
مثال:
And how can we share more of our hopes for our vacant storefronts can reflect our needs and dreams today?
و ما چطور می توانیم امیدهای بیشتری را از خود برای ویترین های مغازه های خالی مان به اشتراک بگذاریم که می تواند نیازها و آرزوهای امروز ما را منعکس کند؟
...
[مشاهده متن کامل]

مغازۀ نبش خیابان.
به ویژه اتاقی که قبلا کاربرد اتاق داشته ولی بعدا به واسطۀ دسترسی مستقیم به خیابان، به مغازه تغییر کاربری داده
نمای مقابل ورودی فروشگاه
نمای جلوی فروشگاه
محیط جلوی فروشگاه
ورودی فروشگاه
نمای بیرونی فروشگاه
ویترین

بپرس