stopping

جمله های نمونه

1. parking or even stopping is fobidden at crossroads
سرچهارراه ها پارک کردن و حتی توقف کردن قدغن است.

2. The old horse jogged along without a moment's stopping.
[ترجمه گوگل]اسب پیر بدون لحظه ای توقف دوید
[ترجمه ترگمان]اسب پیر بدون لحظه ای توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We travelled day and night without stopping.
[ترجمه گوگل]شبانه روز بدون توقف سفر می کردیم
[ترجمه ترگمان]روز و شب را بدون توقف سفر کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He zoomed through junctions without stopping and sped the wrong way down a one-way street.
[ترجمه گوگل]او بدون توقف از میان تقاطع‌ها زوم کرد و از یک خیابان یک طرفه به سمت اشتباه رفت
[ترجمه ترگمان]او بدون اینکه بایستد و با سرعت مسیر اشتباهی را در یک خیابان به سمت پایین حرکت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By stopping smoking you are undoing most of the damage smoking has caused.
[ترجمه گوگل]با ترک سیگار بیشتر آسیب هایی را که سیگار ایجاد کرده است برطرف می کنید
[ترجمه ترگمان]با توقف سیگار کشیدن، اکثر آسیب های ناشی از سیگار کشیدن را خنثی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We traveled day and night without stopping.
[ترجمه گوگل]شبانه روز بدون توقف سفر می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما هر روز و شب سفر می کردیم، بدون توقف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She talked on for two hours without stopping.
[ترجمه گوگل]او دو ساعت بدون توقف صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]دو ساعت بدون توقف حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After stopping to rest, they proceeded up the hill.
[ترجمه گوگل]پس از توقف برای استراحت، از تپه بالا رفتند
[ترجمه ترگمان]پس از توقف برای استراحت، از تپه بالا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Are you stopping with your aunt?
[ترجمه گوگل]با عمه ات توقف میکنی؟
[ترجمه ترگمان]داری با خاله ات حرف می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm stopping in to wash my hair tonight.
[ترجمه گوگل]امشب می ایستم تا موهایم را بشورم
[ترجمه ترگمان]امشب برای شستن موهایم توقف می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It snowed for three days without stopping.
[ترجمه گوگل]سه روز بدون توقف برف بارید
[ترجمه ترگمان]سه روز بدون توقف برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We'll be stopping here for longer than scheduled.
[ترجمه گوگل]ما بیش از زمان مقرر در اینجا توقف خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما بیشتر از هر وقت دیگه اینجا توقف می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We renewed the attack after stopping for two hours.
[ترجمه گوگل]پس از دو ساعت توقف، حمله را تجدید کردیم
[ترجمه ترگمان]ما بعد از ۲ ساعت توقف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead of stopping to speak, she passed by with only a distant nod.
[ترجمه گوگل]به جای اینکه برای حرف زدن بایستد، تنها با تکان دادن سر از آنجا رد شد
[ترجمه ترگمان]به جای آن که بایستد و صحبت کند، سری تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] توقف
[ریاضیات] توقف
[معدن] سد هوا (تهویه)

انگلیسی به انگلیسی

• barrier that prevents the flow of air or gas (mining)

پیشنهاد کاربران

stopping ( موسیقی )
واژه مصوب: شیپوره گیری
تعریف: تولید نت های مقید ( stopped notes ) در هورن یا ترومپت
پایان دهی، پایان بخشی، متوقف سازی
پایان بخش
متوقف کردن

بپرس