stop doing

پیشنهاد کاربران

استفاده از فرم - ing پس از فعل stop به این معنی است که یک عمل یا رویداد دیگر ادامه ندارد:
معنی اش در ترجمه می شود: ( دیگر . . . نمی . . . )
It’s stopped raining. Let’s go for a walk.
دیگر باران نمی آید. بیا برویم قدم بزنیم. ( یعنی باران بود، اما دیگر باران نیست. )
...
[مشاهده متن کامل]

We’ve stopped using plastic bags in supermarkets. We take our own bag with us now when we go shopping.
ما دیگر از کیسه های پلاستیکی در سوپرمارکت ها استفاده نمی کنیم. الان وقتی میریم خرید کیف خودمون رو با خودمون می بریم.
The point is that the leaked material stops being dangerous before it can get very far.
نکته این است که مواد نشت شده قبل از اینکه خیلی دور شوند، دیگر خطرناک نیستند.

معنای stop doing something:
این عبارت به معنای دست کشیدن و متوقف کردن یک عمل یا فعالیت است:
I stopped smoking.
من سیگار کشیدن را ترک کردم.
She stopped studying.
او درس خواندن را ول کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

They stopped looking for a new house.
آن ها از دنبال خانه جدید گشتن دست کشیدند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
معنای stop to do something
این عبارت به معنای توقف کردن برای انجام یک فعالیت خاص است:
I stopped to look at her one more time.
وایستادم تا یک بار دیگر به او نگاه کنم.
I stopped to refresh my breath.
وایستادم تا نفسی تازه کنم.
She stopped to help me.
او توقف کرد تا به من کمک کند.

بپرس