فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: stoops, stooping, stooped
حالات: stoops, stooping, stooped
• (1) تعریف: to bend the body forward and downward.
• مترادف: bend
• مشابه: bow, crouch, lean, scrooch, scrunch
• مترادف: bend
• مشابه: bow, crouch, lean, scrooch, scrunch
- The boys stooped in order to peer through the crack in the wooden fence.
[ترجمه گوگل] پسرها خم شدند تا از شکاف حصار چوبی نگاه کنند
[ترجمه ترگمان] بچه ها خم شدند تا از شکاف در چوبی سرک بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بچه ها خم شدند تا از شکاف در چوبی سرک بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She stooped to pick up the crying toddler.
[ترجمه گوگل] خم شد تا کودک نوپا که گریه می کرد را بردارد
[ترجمه ترگمان] خم شد تا کودک نوپا را که گریه می کرد بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خم شد تا کودک نوپا را که گریه می کرد بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to stand or walk with shoulders and neck drooping forward.
• مترادف: slouch, slump
• مشابه: cringe, crouch, droop, hunch
• مترادف: slouch, slump
• مشابه: cringe, crouch, droop, hunch
- From years of hard labor, the prisoners stooped.
[ترجمه Eli] بدلیل سالها کار سخت زندانیها خمیده شده بودند|
[ترجمه گوگل] از سالها کار سخت، زندانیان خم شدند[ترجمه ترگمان] از سال ها کار سخت، زندانی ها خم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to lower oneself figuratively, as to perform a lowly task or an immoral act.
• مترادف: lower, sink
• مشابه: condescend, deign, fall, resort, succumb
• مترادف: lower, sink
• مشابه: condescend, deign, fall, resort, succumb
- She would never stoop to deceiving a good friend.
[ترجمه Eli] او هرگز تمکین به فریب دادن یک دوست خوب نمیشود|
[ترجمه Eli] او هرگز تمکین به فریب یک دوست خوب نمی کند|
[ترجمه گوگل] او هرگز برای فریب دادن یک دوست خوب خم نمی شود[ترجمه ترگمان] هرگز خم نمی شد که یک دوست خوب را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to bend (oneself or one's body) downward and forward.
• مترادف: bend, slouch
• مشابه: hunch
• مترادف: bend, slouch
• مشابه: hunch
اسم ( noun )
مشتقات: stoopingly (adv.), stooper (n.)
مشتقات: stoopingly (adv.), stooper (n.)
• (1) تعریف: the act of bending forward and downward.
• مترادف: bending
• مشابه: crouch, slump
• مترادف: bending
• مشابه: crouch, slump
- With a quick stoop, she grabbed the jar from the bottom of the fridge.
[ترجمه گوگل] با خم شدن سریع شیشه را از ته یخچال گرفت
[ترجمه ترگمان] او با خم شدن سریع شیشه را از ته یخچال برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با خم شدن سریع شیشه را از ته یخچال برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a posture in which the head and shoulders slump forward and downward.
• مترادف: slouch, slump
• مترادف: slouch, slump
- Many of the older women walk with a stoop after years spent in the rice fields.
[ترجمه گوگل] بسیاری از زنان مسنتر پس از سالها گذراندن در مزارع برنج، با خمیده راه میروند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از زنان مسن تر بعد از گذشت سال ها در مزارع برنج، خم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری از زنان مسن تر بعد از گذشت سال ها در مزارع برنج، خم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: an act or instance of lowering oneself morally or socially, or of condescending.
• مترادف: condescension
• مترادف: condescension
اسم ( noun )
• : تعریف: a large step or small porch at the entrance to a home, often reached by a short flight of steps.
• مترادف: porch
• مترادف: porch
اسم ( noun )
• : تعریف: variant of stoup.