stood

/ˈstʊd//stʊd/

زمان گذشته و اسم مفعول: stand، فعل ماضی stand

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of stand.

جمله های نمونه

1. he stood and straightened his body
ایستاد و بدن خود را راست کرد.

2. he stood at my right hand
او سمت راست من ایستاد.

3. he stood beside the tree
کنار درخت ایستاد.

4. he stood directly in front of them
او درست جلو آنها ایستاد.

5. he stood firm and withstood their demands
او استوار ایستاد و در مقابل خواسته های آنان مقاومت کرد.

6. he stood humped with pain
او از شدت درد دولا ایستاده بود.

7. he stood on a rise and addressed the soldiers
روی بلندی ایستاد و سربازان را مخاطب قرار داد.

8. he stood on the (street) curb
او روی لبه ی جدول خیابان ایستاد.

9. he stood on the edge of a cliff and raised his arms toward god
او بر لبه ی پرتگاه ایستاد و دست های خود را به سوی خدا دراز کرد.

10. he stood outside of the house
او بیرون از خانه ایستاد.

11. he stood still without making any movement
او بدون جنب خوردن بی حرکت ایستاد.

12. he stood the pencil on its end
مداد را روی ته آن ایستاند.

13. he stood there and contemplated the river landscape
او آنجا ایستاد و در بحر منظره ی رودخانه فرو رفت.

14. he stood tiptoe and looked inside the room
نوک پا ایستاد و به درون اتاق نگاه کرد.

15. he stood with his back flat against the wall
او ایستاد در حالی که پشتش بر دیوار بود.

16. he stood with his legs apart
با پاهای باز از هم ایستاد.

17. i stood amidst the angry crowd and asked them to be calm
در میان جمعیت خشم آلود ایستادم و آنها را به آرامش دعوت کردم.

18. i stood between two trees
بین دو درخت ایستادم.

19. i stood in front of the mirror and combed my hair
جلو آینه ایستادم و سرم را شانه کردم.

20. i stood near the tree
نزدیک درخت ایستادم.

21. julie stood under the tree
جولی زیر درخت ایستاده بود.

22. she stood at the head of the stairs
او بالای پلکان ایستاد.

23. she stood at the margin of the lake
در کنار دریاچه ایستاد.

24. she stood in the middle of the crowd
در میان جمعیت ایستاد.

25. she stood in the middle of the stage and gave a talk
در وسط صحنه ایستاد و نطق کرد.

26. she stood on tiptoe and whispered something into mohsen's ears
روی نوک پا ایستاد و چیزی در گوش محسن نجوا کرد.

27. she stood the child on the table
بچه را روی میز ایستاند.

28. she stood the trip well
مسافرت را خوب تحمل کرد.

29. she stood there, trying to warm her little hands
آنجا ایستاد و کوشید دستهای کوچولوی خود را گرم کند.

30. she stood up immediately and opened the window
او بیدرنگ بلند شد و پنجره را گشود.

31. sherry stood atop the mountain
شری روی کوه ایستاد.

32. soldiers stood in tight ranks
سربازان در صفوف متراکم ایستاده بودند.

33. they stood in a line in order of height
آنها به ترتیب قد در خط ایستادند.

34. they stood in awe of him
از او حساب می بردند.

35. they stood on shipboard
روی عرشه ی کشتی ایستادند.

36. they stood on the shore and watched the sea birds
آنان در ساحل ایستادند و پرندگان دریا را تماشا کردند.

37. they stood resolute against the enemy
با عزم راسخ جلوی دشمن ایستادند.

38. they stood there like blocks
مثل خر آنجا ایستادند.

39. waiters stood at their stations in the dining hall
در تالار غذاخوری پیشخدمت ها در محل کار خود مستقر بودند.

40. we stood in the queue for bread
در صف نان ایستادیم.

41. we stood there and bantered
آنجا ایستادیم و با هم شوخی کردیم.

42. we stood up as a sign of respect
به نشان احترام از جا برخاستیم.

43. his house stood at the fringe of the slum
خانه ی او در حاشیه ی محله ی فقیرنشین قرار داشت.

44. the captain stood on the poop and addressed the sailors
ناخدا روی سکوب پاشنه ایستاد و ناویان را مخاطب قرار داد.

45. the car stood in the garage for months
اتومبیل ماه ها در گاراژ خوابیده بود.

46. the clock stood on the shelf
ساعت روی تاقچه قرار داشت.

47. the commander stood against the enemy audaciously
سردار بیباکانه مقابل دشمن ایستاد.

48. the commander stood up and overlooked the map on the table
فرمانده ایستاد و (از بالا) به نقشه ی روی میز نگاه کرد.

49. the deer stood immobile among the trees
آهو بی حرکت میان درختان ایستاد.

50. the girl stood with arms akimbo facing her mother
دختر دست به کمر جلو مادرش ایستاد.

51. the house stood cater-corner across the square
خانه به حالت اریب در یک سوی میدان شهر قرار داشت.

52. the house stood on an elevated site
خانه در جای بلندی قرار داشت.

53. the hut stood alone in the forest
کلبه ای که تک و تنها در جنگل قرار داشت.

54. the mother stood outside the operating room, wringing her hands and crying
مادر بیرون اتاق ایستاده بود و دست های خود را به هم می فشرد و گریه می کرد.

55. the nurse stood by the bedside
پرستار در کنار بستر ایستاد.

56. the passengers stood chafing at the long delay
مسافران ایستاده بودند و تاخیر زیاد آنها را کلافه کرده بود.

57. the shop stood apart from the rest of the village
مغازه در فاصله کمی از دهکده قرار داشت.

58. the soldiers stood around the officer
سربازان دور افسر ایستادند.

59. the speaker stood on the platform and adjusted the microphone
سخنران در جایگاه ایستاد و میکروفن را تنظیم کرد.

60. the tourist stood there gawking at the skyscrapers
توریست آنجا ایستاده بود و با دهان باز به آسمانخراش ها نگاه می کرد.

61. the window stood ajar
درز پنجره باز بود،پنجره نیمه باز بود.

62. two soldiers stood guard on either side
در هر طرف دو سرباز پاس می دادند.

63. we all stood up, but aunty stayed put on the chair
همه برخاستیم ولی عمه در صندلی باقی ماند.

64. a small girl stood champing gum
دختر بچه ای ایستاده بود و تندتند سقز می جوید.

65. factories and trains stood still
کارخانه ها و ترن ها از کار ایستادند.

66. this tower has stood for several centuries now
این برج از چندین قرن پیش از این برپا بوده است.

67. the ground whereupon we stood
زمینی که روی آن ایستادیم

68. a gnarled old oak tree stood at the entrance
یک درخت بلوط کهن و پر پیچ و گره در جلو مدخل قرار داشت.

69. the female members of the audience stood up
زنان حاضر در جلسه برخاستند.

70. the situation was desperate and england stood alone against hitler
وضعیت نومید کننده بود و انگلیس تنها در مقابل هیتلر ایستادگی می کرد.

انگلیسی به انگلیسی

• stood is the past tense and past participle of stand.

پیشنهاد کاربران

مثال
There stood a strong wooden house
اینجا میشه وجود داشتن
گذشته stand به معنی "ایستادن، ایستاده بودن"
مثال: He stood at the entrance, waiting for his friends.
او در ورودی ایستاده بود و منتظر دوستانش بود.
در اینجا ایستاده مشود
When the world trade center stood in NYC before terrorists hijacked airliners & crashed the jets into two towers on September 11. 2001
معنیstoodاینجاچی میشه؟
ممکنه پابرجا یابرقرار باشه؟
گذشته
Stoodماضی کلمهstandهستش
Standهم یعنی ایستاد😐💛
لازم الاجرا
به این جمله از یک داستان قدیمی یهودیان به نام "چکش:The Hammer" توجه کنید:
At one end of the room stood a sumptuously - carved bookcase
در یک سر اتاق، جاکتابی ای مجلل و زیبا - کنده کاری شده، ایستاده بود
...
[مشاهده متن کامل]

به نظرم نویسنده از تکنیک تشخیص یا جانبخشی استفاده کرده: جا کتابی ایستاده بود. محمدرضا ایوبی صانع

ایستاد
''past simple and past participle of '' stand

بپرس