1. the soldiers stoked in silence
سربازان در سکوت تا خرخره خوردند.
2. the room was cold so i stoked the fire in the fireplace
اتاق سرد بود بنابراین آتش بخاری را افروخته تر کردم.
stoked
جمله های نمونه
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
راضی بودن ( اصطلاح استرالیایی )
مثال؛
I’m stoked to go on vacation next week!
A surfer might say, “I was stoked to catch some great waves this morning. ”
Someone who just received good news might exclaim, “I’m so stoked right now!”
خیلی هیجان زده
مشعوف
بسیار خوشحال
بسیار شادمان
completely/intensely/very excited or euphoric or enthusiast
The crowd, stoked by their leader's rhetoric
. took to the streets
مشعوف
بسیار خوشحال
بسیار شادمان
صفت ) مشتاق، هیجان زده ، مشتعل، برانگیخته - کسیکه بسیار هیجان زده و خوشحال است برای انجام کاری.