1. I've been eating too many stodgy puddings.
[ترجمه گوگل]من بیش از حد پودینگ های سفت خورده ام
[ترجمه ترگمان]من غذای چینی زیادی خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Neither company has succeeded in shedding its stodgy image.
[ترجمه گوگل]هیچکدام از این دو شرکت موفق به از بین بردن وجهه بد خود نشدند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از شرکت ها موفق نشدند تصویر stodgy خود را رها کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was disgusted with the stodgy pizzas on sale in London.
[ترجمه گوگل]او از پیتزاهای کثیف فروش شده در لندن متنفر بود
[ترجمه ترگمان]او از پیتزا stodgy که در لندن خریداری کرده بود بیزار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The stodgy strands were long and thick and twisted, spotted with mobile gobbets of ketchup.
[ترجمه گوگل]رشته های خشن بلند و ضخیم و پیچ خورده بودند و با جام های متحرک سس کچاپ خالدار بودند
[ترجمه ترگمان]رشته های چین stodgy دراز و ضخیم بودند و با gobbets سیار سس کچاپ روی آن دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Supposedly, this nomination shows that stodgy, old academy voters are hipper, less traditional, younger.
[ترجمه گوگل]ظاهراً، این نامزدی نشان میدهد که رایدهندگان قدیمی و ضعیف آکادمی بالاتر، کمتر سنتی و جوانتر هستند
[ترجمه ترگمان]به طور فرضی، این نامزدی آن را نشان می دهد که رای دهندگان آکادمی قدیمی hipper، کم تر سنتی و کوچک تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Much existing self-build is stodgy and dull.
[ترجمه گوگل]بسیاری از خودسازی های موجود سخت و کسل کننده هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از build موجود stodgy و کسل کننده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Stress, lack of rest and too much stodgy food had made Pauline break out in spots.
[ترجمه گوگل]استرس، عدم استراحت و غذای بیش از حد کثیف باعث شده بود که پائولین به صورت لکههایی در بیاید
[ترجمه ترگمان]استرس، کمبود استراحت و بیش از حد مواد غذایی باعث شده بود که پولین به نقاط مختلف تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. So the stodgy respectability of the official state cinema becomes leavened with curious characters.
[ترجمه گوگل]بنابراین، حرمت و احترام سینمای رسمی دولتی با شخصیت های کنجکاو خمیر می شود
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، حرمت stodgy سینمای رسمی دولتی با شخصیت های عجیب و غریب درهم می آمیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It was a little stodgy, a little old-fashioned.
[ترجمه گوگل]کمی خشن بود، کمی کهنه
[ترجمه ترگمان] یه خورده قدیمی بود، یه خورده قدیمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The food in Suzie's Cafe tends to be stodgy rather than fresh and light.
[ترجمه گوگل]غذاهای موجود در کافه سوزی به جای تازه و سبک، خشن هستند
[ترجمه ترگمان]غذا در کافه سوزی به جای تازه و روشن خرد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. These were not the old stodgy ads listing goods for sale.
[ترجمه گوگل]اینها آگهیهای قدیمی که کالاهای فروش را فهرست میکردند، نبودند
[ترجمه ترگمان]این تبلیغات کهنه و کهنه فروشی نبودند که اجناس را برای فروش عرضه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Dark blue is sometimes seen as staid or stodgy - old - fashioned.
[ترجمه گوگل]آبی تیره گاهی اوقات بهعنوان بیحرکت یا کثیف - قدیمی - دیده میشود
[ترجمه ترگمان]آبی تیره گاهی به شکل یک مدل قدیمی یا کهنه دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Why is the middle class so stodgy, so utterly without a sense of humor?
[ترجمه گوگل]چرا طبقه متوسط این قدر خجالتی و کاملاً بدون حس شوخ طبعی است؟
[ترجمه ترگمان]چرا طبقه میانی آن قدر stodgy، بدون حس شوخ طبعی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The gateman was a stodgy fellow of 60.
15. Even the normally stodgy Xinhua News Agency has weighed in.
[ترجمه گوگل]حتی خبرگزاری شینهوا که معمولاً ضعیف است نیز به این موضوع توجه کرده است
[ترجمه ترگمان]حتی خبرگزاری شینهوا \/ آژانس خبری زینهووا نیز وارد این موضوع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید