stockpile

/ˈstɑːkˌpaɪl//ˈstɒkpaɪl/

معنی: ذخیره، توده کردن، انباشته کردن
معانی دیگر: (به ویژه به خاطر پیش بینی نیاز یا کمبودهای آینده) اندوختن، انباشتن، ذخیره کردن، انبار کردن، تلمبار کردن، اندوخته، انباشته، گردآوردی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a supply of items accumulated and maintained for future use.
مشابه: backlog, hoard, reserve, supply

- The soldiers discovered a stockpile of enemy weapons in the warehouse.
[ترجمه گوگل] سربازان انباری از سلاح های دشمن را در انبار کشف کردند
[ترجمه ترگمان] سربازها یک انبار سلاح دشمن را در انبار پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stockpiles, stockpiling, stockpiled
• : تعریف: to accumulate a large store of.
مشابه: hoard, treasure
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: stockpiler (n.)
• : تعریف: to build up or accrue in a stockpile.
مشابه: hoard

جمله های نمونه

1. japan's stockpile of fuel is designed to last four months
ذخیره ی سوخت ژاپن برای مصرف چهار ماه پیش بینی شده است.

2. to stockpile weapons secretly
پنهانی اسلحه انبار کردن

3. They have a stockpile of weapons and ammunition that will last several months.
[ترجمه گوگل]آنها انباری از سلاح و مهمات دارند که چندین ماه دوام خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]آن ها ذخیره ای از سلاح و مهمات دارند که چند ماه طول خواهد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The country built up a stockpile of strategic metals.
[ترجمه گوگل]این کشور انباری از فلزات استراتژیک ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]کشور ذخیره ای از فلزات استراتژیک ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reason is that the stockpile may be cost - cut right out of existence.
[ترجمه گوگل]دلیل آن این است که انبار ممکن است هزینه داشته باشد - درست از بین برود
[ترجمه ترگمان]دلیل این است که انباشت ممکن است به قیمت تمام شده از وجود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Power was dependent on maintaining a stockpile of arms and professional soldiers.
[ترجمه گوگل]قدرت به حفظ انبار تسلیحات و سربازان حرفه ای وابسته بود
[ترجمه ترگمان]قدرت به نگهداری یک انبار اسلحه و سربازان حرفه ای بستگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The stockpile of raw and processed food, and emergency field cooking equipment has existed since the Second World War.
[ترجمه گوگل]ذخیره مواد غذایی خام و فرآوری شده و تجهیزات آشپزی مزرعه اضطراری از زمان جنگ جهانی دوم وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]ذخیره مواد خام و فرآوری شده و تجهیزات آشپزی زمینه اضطراری از زمان جنگ جهانی دوم وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Slaughterers constantly complained of the stockpile as a depressant keeping prices lower than available tonnages justified.
[ترجمه گوگل]سلاخی ها دائماً از ذخیره سازی به عنوان عامل کاهش قیمت ها که قیمت ها را پایین تر از تناژهای قابل توجیه نگه می دارد، شکایت می کردند
[ترجمه ترگمان]Slaughterers به طور مداوم از انبار به عنوان یک قیمت نگه داشتن قیمت کمتری نسبت به tonnages در دسترس شاکی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. While some of last year's stockpile has vanished, a lot of oil is still sloshing around in storage.
[ترجمه گوگل]در حالی که برخی از ذخایر سال گذشته ناپدید شده است، مقدار زیادی نفت همچنان در انبارها در حال ریزش است
[ترجمه ترگمان]درحالیکه برخی از ذخایر سال گذشته ناپدید شده اند، هنوز مقدار زیادی نفت در محل ذخیره وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As the official in charge of the stockpile, Jones administers the 114 depots and warehouses that store the materials.
[ترجمه گوگل]جونز به عنوان مقام مسئول انبار، 114 انبار و انباری را که مواد را ذخیره می کنند، اداره می کند
[ترجمه ترگمان]جونز به عنوان مسئول انبار، ۱۱۴ انبار و انبار را که مواد را ذخیره می کند، اداره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The stockpile gains come as weakening demand for new housing and automobiles cuts consumption of copper just as mine production is increasing.
[ترجمه گوگل]افزایش ذخایر در حالی اتفاق می‌افتد که تقاضا برای مسکن جدید کاهش می‌یابد و خودروها مصرف مس را همزمان با افزایش تولید معدن کاهش می‌دهند
[ترجمه ترگمان]این ذخایر به عنوان تقاضای ضعیف برای مسکن و اتومبیل های جدید به دست می آیند و خودرو مصرف مس را درست همانگونه که تولید معدن در حال افزایش است، کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The stockpile, infrastructure and work force played a critical and evolving role in every stage of our nuclear experience, from the Manhattan Project to the present day.
[ترجمه گوگل]ذخایر، زیرساخت ها و نیروی کار نقش حیاتی و در حال تحول در هر مرحله از تجربه هسته ای ما، از پروژه منهتن تا امروز، ایفا کردند
[ترجمه ترگمان]انبار، زیرساخت ها و نیروی کار نقش حیاتی و در حال رشد در هر مرحله از تجربه هسته ای ما از پروژه منهتن تا امروز ایفا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chile has given up its entire stockpile.
[ترجمه گوگل]شیلی تمام ذخایر خود را رها کرده است
[ترجمه ترگمان]شیلی ذخیره کامل خود را تسلیم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Washington also has begun dispersing medicine a federal stockpile.
[ترجمه گوگل]واشنگتن همچنین پراکنده دارو در انبار فدرال را آغاز کرده است
[ترجمه ترگمان]واشنگتن همچنین شروع به توزیع دارو در یک انبار فدرال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذخیره (اسم)
stock, hoard, store, accumulation, reserve, supply, reservoir, reservation, spare, stockpile

توده کردن (فعل)
stack, cumulate, amass, aggregate, pile, lump, heap, hill, shock, pack, ruck, stockpile

انباشته کردن (فعل)
stockpile

تخصصی

[عمران و معماری] انباشته مصالح - دپو - محل نگاهداری شن و ماسه
[زمین شناسی] انبار سر معدن
[معدن] تلمبار مواد (ترابری)

انگلیسی به انگلیسی

• supply of materials, materials that have been accumulated and set aside for future use
accumulate goods for future use
if people stockpile things, they store large quantities of them for future use.
a stockpile is a large store of something.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
I have a stockpile of non - perishable food and water in case of an emergency.
In a discussion about military strategy, someone might mention, “They’ve been building up a stockpile of weapons and ammunition. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person talking about their savings might say, “I’m trying to build a stockpile of money for future expenses. ”

1. ذخیره. گردآوری. انباشت 2. ذخیره کردن. انبار کردن
مثال:
stockpiled food may spoil
عذاهای ذخیره شده امکان دارد فاسد بشوند.
ذخیره برای مبادا
جمع آوری کردن - گردآوری کردن - ذخیره کردن
we can stockpile energy
V: ذخیره کردن، اندوختن و انبار کردن
N: انبار، انباشته، ذخیره
انبار
noun
[count] : a large supply of something that is kept for future use
a stockpile of ammunition/weapons
a stockpile of medical supplies
انبار - ذخیره و انباشته
انبار، دپو
انباشتگاه

بپرس