stitching

جمله های نمونه

1. The nurse cleansed the wound before stitching it.
[ترجمه گوگل]پرستار قبل از بخیه زدن زخم را تمیز کرد
[ترجمه ترگمان]پرستار قبل از بخیه زدن زخم رو پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The stitching along my coat hem is coming undone.
[ترجمه گوگل]دوخت روی لبه کت من در حال باز شدن است
[ترجمه ترگمان]دوخت و دوز روی لبه کتم خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They did a very neat job stitching up your knee - there's hardly a scar there.
[ترجمه گوگل]آنها کار بسیار منظمی انجام دادند و زانوی شما را بخیه زدند - به سختی جای زخم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اونا یه کار خیلی خوب انجام دادن که knee رو بخیه می زدند - هیچ جای زخم وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The stitching had begun to fray at the edges.
[ترجمه گوگل]دوخت در لبه ها شروع به ساییدگی کرده بود
[ترجمه ترگمان]دوخت و دوز شروع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Random stitching: Some synthetic bags are quilted in a random-stitch pattern, intended to allow the filling to loft more easily.
[ترجمه گوگل]دوخت تصادفی: برخی از کیسه‌های مصنوعی به‌صورت تصادفی دوخته می‌شوند و به این منظور اجازه می‌دهند که پرکننده راحت‌تر بلند شود
[ترجمه ترگمان]چسباندن تصادفی: بعضی از کیسه های ترکیبی در یک الگوی stitch - بخیه زده شده اند، که به این معناست که به راحتی اجازه داده شدن به زیر شیروانی را به راحتی مجاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wire stitching see saddle or side stitching.
[ترجمه گوگل]دوخت سیم را ببینید به دوخت زین یا پهلو
[ترجمه ترگمان]به دوختن زین یا پهلو بخیه زدن پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Simple quilting or through stitching is only used on cheaper bags which are intended for summer use only.
[ترجمه گوگل]لحاف ساده یا از طریق دوخت فقط در کیف های ارزان تر که فقط برای تابستان در نظر گرفته شده اند استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]لباس های ساده و یا through ساده فقط در کیسه های ارزان تر بکار می رود که تنها برای استفاده از تابستان در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was the hidden double stitching that kept armholes from tearing out.
[ترجمه گوگل]او همان دوخت پنهانی بود که از پاره شدن سوراخ های بازو جلوگیری می کرد
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که دور تا دور کمرش را پاره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stitching is done holding the needles with tweezers with the surgeons wearing special operating glasses.
[ترجمه گوگل]دوخت با نگه داشتن سوزن ها با موچین انجام می شود و جراحان از عینک مخصوص عمل استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]بخیه در دست نگه داشتن سوزن با موچین که توسط جراحان عینک عملیاتی ویژه ای به کار می رود، انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The stitching has come undone.
[ترجمه گوگل]دوخت باز شده است
[ترجمه ترگمان]دوخت و دوز هم خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mary is stitching a bedspread.
[ترجمه Kurosh] مریم داره روتختی میدوزه
|
[ترجمه گوگل]مریم در حال دوختن روتختی است
[ترجمه ترگمان] مری داره روتختی می دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Complete herringbone stitching at the lower part of side seams, above the mitres.
[ترجمه گوگل]دوخت کامل استخوان شاه ماهی در قسمت پایین درزهای کناری، بالای میترها
[ترجمه ترگمان]herringbone را که در قسمت پایین درزه ای دو طرف بخیه شده بود، بالاتر از mitres
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Finally, work a row of zig-zag stitching round the cut edge to neaten it.
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک ردیف دوخت زیگزاگ دور لبه بریده شده بزنید تا مرتب شود
[ترجمه ترگمان]در آخر کار یک ردیف پیچ وخم است که در حاشیه شکاف قرار دارد تا آن را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Irritating, pricking, stitching sharp pain in the point of the fracture.
[ترجمه گوگل]درد شدید تحریک کننده، سوزش، بخیه در نقطه شکستگی
[ترجمه ترگمان]عصبانی به نظر می رسید و درد شدیدی را در نوک شکستگی زخم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] بخیه - تشکیل حلقه در کشباف

انگلیسی به انگلیسی

• act of sewing, act of fastening with a needle and thread; line of stitches

پیشنهاد کاربران

۱. بخیه. بخیه ها ۲. درز ۳. کوک
مثال:
the gloves were white with black stitching
دستکشها سفید بود با کوکهای مشکی.
کوک زنی
کوک زدن
دوخت
synunim : sew دوختن
دوخت و دوز

بپرس