stirring

/ˈstɜːrɪŋ//ˈstɜːrɪŋ/

معنی: بهم زننده، تکان دهنده، پر تحرک، هیجان اور
معانی دیگر: مهیج، شورانگیز، پر شور، فعال، پر کنش، پر مشغله، پر رونق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: stirringly (adv.)
(1) تعریف: rousing; moving.
متضاد: boring, pedestrian
مشابه: moving

- a stirring plea for peace
[ترجمه گوگل] درخواستی تکان دهنده برای صلح
[ترجمه ترگمان] یک درخواست پر جنب و جوش برای صلح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lively; active.
مشابه: active, lively, racy, vivid

- a stirring dance
[ترجمه شان] رقص شورانگیز
|
[ترجمه گوگل] یک رقص تکان دهنده
[ترجمه ترگمان] رقصی در کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. stirring music
موسیقی شورانگیز

2. once again, the city is stirring
بار دیگر شهر به فعالیت در آمده است.

3. the air was calm and not a leaf was stirring
هوا آرام بود و حتی یک برگ هم تکان نمی خورد.

4. She felt a stirring of anger.
[ترجمه گوگل]او احساس خشم شدیدی کرد
[ترجمه ترگمان]احساس خشم شدیدی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His stirring speech heated the audience's imagination.
[ترجمه گوگل]سخنرانی مهیج او تخیل حضار را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]حرف زدن او نیروی تخیل حضار را گرم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Prime Minister made a stirring speech.
[ترجمه گوگل]نخست‌وزیر یک سخنرانی هیجان‌انگیز داشت
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر سخنرانی را ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Heat the mixture until thickened, stirring continuously. WHICH WORD?
[ترجمه گوگل]مخلوط را حرارت دهید تا غلیظ شود و مدام هم بزنید کدام کلمه؟
[ترجمه ترگمان]مخلوط را آنقدر حرارت دهید تا خشک شود و به طور مداوم تکان بخورد در چه WORD؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was stirring about in the room before she came in.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه خانم وارد شود در اتاق تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]پیش از آن که وارد شود، در اتاق در حال حرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Keep stirring until the sauce has thickened.
[ترجمه گوگل]به هم زدن ادامه دهید تا سس غلیظ شود
[ترجمه ترگمان]به حرکت ادامه بده تا وقتی که سس غلیظ بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stowe gives a stirring performance as a strong spirited female.
[ترجمه گوگل]استو به عنوان یک زن با روحیه قوی عملکرد تکان دهنده ای ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]Stowe عملکرد stirring را به عنوان یک زن روحیه قوی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Louise was stirring the soup with half an eye on the baby.
[ترجمه گوگل]لوئیز با نیم چشمی به بچه سوپ را هم می زد
[ترجمه ترگمان]لوئیز با نیم نگاهی به بچه سوپ را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I thought at first that Jay had been stirring things up.
[ترجمه گوگل]در ابتدا فکر کردم که جی در حال تحریک همه چیز بوده است
[ترجمه ترگمان]اول فکر کردم که جی همه چیز را به هم زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The poem succeeds in stirring the imagination .
[ترجمه گوگل]شعر در برانگیختن تخیل موفق است
[ترجمه ترگمان]این شعر موفق می شود قوه تخیل را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many of his patriotic songs have a stirring lilt.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ترانه‌های میهن‌پرستانه‌اش صدای تکان‌دهنده‌ای دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آهنگ های میهن پرستانه او وزن stirring دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهم زننده (صفت)
stirring

تکان دهنده (صفت)
convulsive, shocking, stirring, world-shaking

پر تحرک (صفت)
stirring

هیجان اور (صفت)
stirring

تخصصی

[نساجی] به هم زدن
[ریاضیات] به هم زدن

انگلیسی به انگلیسی

• moving, rousing, exhilarating; lively, spirited
act of making circular movements in a liquid with an object, agitating, mixing; rousing, moving
something that is stirring makes people very excited or enthusiastic.
when there is a stirring of emotion, people begin to feel it.

پیشنهاد کاربران

پرشور، انگیزشی
Stirring speech
سخنرانی پرشور و انگیزشی
stirring ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: چرخ هم زنی
تعریف: هم زدن مادۀ غذایی با ایجاد حرکت چرخشی در آن
شوراندن، انگیزاندن
پلیمر:پراکندگی
وقتی درمورد انواع قاشق های مختلف به کار برود یعنی هم زن.
stirring spoon, stirring stick
هیجان
برانگیختن
You are a person who is lively and energetic and has a strong will with strong will.
I'm surprised that you do not take action to have a relationship despite the satisfaction of my love and affection
...
[مشاهده متن کامل]

شما فرد ی هستین که پر جنب و جوش و پر تحرک و با اراده راسخ قدرت بالایی برخوردار هستین
در تعجب هستم که برای اقدام با وجود رضایت عشق و مهر من ، اقدامی برای ارتباط رابطه داشتن ، نمیکنید

نشانه شروع، علامت نخست
تحرک، تحریک، هیجان، شور، انگیزش، بلوا، شورش
جنب و جوش ، سر و صدا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس