• (2)تعریف: something required as part of an agreement.
جمله های نمونه
1. The only stipulation the building society makes is that house must be insured.
[ترجمه محمد داودي] تنها شرط انجمن خانه سازان این است که خانه باید بیمه شود.
|
[ترجمه گوگل]تنها شرط جامعه ساختمانی این است که خانه باید بیمه شود [ترجمه ترگمان]تنها شرط جامعه ساختن این است که خانه باید بیمه شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Is there any stipulation as regards qualifications?
[ترجمه گوگل]آیا در مورد صلاحیت ها شرطی وجود دارد؟ [ترجمه ترگمان]آیا هیچ شرطی در مورد صلاحیت و شرایط وجود داره؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The agreement included a stipulation that half of the money had to be spent on housing for lower-income families.
[ترجمه گوگل]این توافق شامل شرطی بود که نیمی از پول باید برای مسکن خانواده های کم درآمد هزینه شود [ترجمه ترگمان]این قرارداد شامل یک شرط بود که نیمی از پول باید صرف مسکن خانواده های کم درآمد شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The only stipulation is that the topic you choose must be related to your studies.
[ترجمه گوگل]تنها شرط این است که موضوعی که انتخاب می کنید باید مرتبط با تحصیلات شما باشد [ترجمه ترگمان]تنها شرط این است که موضوعی که انتخاب می کنید باید به مطالعات شما مربوط باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Clifford's only stipulation is that his clients obey his advice.
[ترجمه گوگل]تنها شرط کلیفورد این است که مشتریانش از توصیه های او پیروی کنند [ترجمه ترگمان]تنها شرط این است که مشتریان او از توصیه او پیروی می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There's no stipulation as to the amount you can invest.
[ترجمه گوگل]هیچ شرطی در مورد میزان سرمایه گذاری وجود ندارد [ترجمه ترگمان]هیچ شرطی در مورد مبلغی که می توانید سرمایه گذاری کنید وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The only stipulation the Newcastle makes is that borrowers take out the society's Homecover buildings and contents insurance.
[ترجمه گوگل]تنها شرطی که نیوکاسل ایجاد می کند این است که وام گیرندگان بیمه ساختمان ها و محتویات Homecover جامعه را دریافت کنند [ترجمه ترگمان]تنها شرط شهر نوکاستل این است که وام گیرندگان ساختمان Homecover و contents را از جامعه بیرون می برند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Import of foreign technology was encouraged, with the stipulation that 90 percent of licensed parts be produced domestically within five years.
[ترجمه گوگل]واردات فناوری خارجی با این شرط که 90 درصد قطعات دارای مجوز در داخل کشور ظرف پنج سال تولید شود، تشویق شد [ترجمه ترگمان]وارد کردن فن آوری خارجی تشویق شد، با این شرط که ۹۰ درصد قطعات دارای مجوز داخلی در داخل پنج سال تولید خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The only stipulation is that the topic must have some relationship to business activity or current affairs.
[ترجمه گوگل]تنها شرط این است که موضوع باید با فعالیت تجاری یا امور جاری ارتباط داشته باشد [ترجمه ترگمان]تنها شرط این است که موضوع باید ارتباطی با فعالیت های کسب وکار و یا امور جاری داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The agreement included a stipulation that half of the money be spent on housing for lower-income families.
[ترجمه گوگل]در این توافقنامه مقرر شد که نیمی از پول برای مسکن خانواده های کم درآمد هزینه شود [ترجمه ترگمان]این قرارداد شامل یک شرط بود که نیمی از پول صرف مسکن خانواده های کم درآمد شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We're after election limericks, with the only stipulation that entries should scan conventionally.
[ترجمه گوگل]ما به دنبال شعارهای انتخاباتی هستیم، با تنها شرطی که ورودی ها باید به طور معمول اسکن شوند [ترجمه ترگمان]ما بعد از انتخابات مجدد، با تنها شرط که باید به طور قراردادی پیمایش کنیم، هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Also null and void is any stipulation releasing a partner from playing an active role in running the business.
[ترجمه گوگل]همچنین هرگونه شرطی که شریک را از ایفای نقش فعال در اداره تجارت آزاد می کند، باطل است [ترجمه ترگمان]هم چنین پوچ و باطل شرط آزادی شریک از بازی نقش فعال در اداره کسب وکار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He favored recognition of Texas independence with the stipulation that she not join with the United States.
[ترجمه گوگل]او طرفدار به رسمیت شناختن استقلال تگزاس با شرط عدم پیوستن او به ایالات متحده بود [ترجمه ترگمان]او به رسمیت شناختن استقلال تگزاس با شرطی که با آمریکا متحد نشود موافق بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I have already mentioned the stipulation that before l could qualify for married status I should have passed two language exams.
[ترجمه گوگل]من قبلاً به این شرط اشاره کردم که قبل از اینکه من واجد شرایط ازدواج باشم باید دو آزمون زبان را پشت سر بگذارم [ترجمه ترگمان]پیش از این به این شرط اشاره کردم که قبل از اینکه صلاحیت ازدواج را داشته باشم، باید از دو امتحان زبان بگذرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Partnerships are a legal stipulation for law firms, and, with unlimited liability, a burden for many.
[ترجمه گوگل]شراکت یک شرط قانونی برای شرکت های حقوقی است و با مسئولیت نامحدود، برای بسیاری بار سنگین است [ترجمه ترگمان]شراکت یک شرط قانونی برای شرکت های حقوقی است، و با مسئولیت نامحدود، باری برای بسیاری از آن ها وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[حقوق] تصریح، قید، شرط، اقرار، اعتراف، موافقت، توافق طرفین یا وکلای طرفین در امور فرعی دعوی
انگلیسی به انگلیسی
• act of stipulating, setting of conditions; condition that must be fulfilled
پیشنهاد کاربران
مصوبات ( در متون اداری و رسمی ) آنچه در جلسه ای رسمی به تصویب اعضا رسیده است بندهای مصوب
تبصره، شرط
✔️ شرط تصریح شده در یک قرارداد ✔️ شرط/بند لازم الاجرا قراردادی :Meaning 1 ) something required as part of an agreement 2 ) condition that must be fulfilled 👈🏿 Employers in Oman no longer allowed to keep passports of employees ... [مشاهده متن کامل]
. . . A ⭐stipulation⭐ requires sick leave applications from private hospitals to be approved by the Ministry of Health, and legal actions are taken against employees providing fake medical certificates