stipulated


معنی: مشروط

جمله های نمونه

1. it is stipulated that the goods be delivered in one week
تصریح شده است که کالا ظرف یک هفته تحویل داده شود.

2. the carpet's specifications are clearly stipulated in the contract
مشخصات فرش در قرارداد فروش به وضوح قید شده است.

مترادف ها

مشروط (صفت)
qualified, contingent, limited, conditional, conditioned, provisional, constitutional, eventual, stipulated

پیشنهاد کاربران

شرط شده
مقرر، ملزم شده
تعیین شده
معیین شده
تصریح شده

بپرس