stipple

/ˈstɪpl̩//ˈstɪpl̩/

معنی: ترسیم با نقطه، منقوط کردن، لکه دار کردن
معانی دیگر: (نقاشی یا حکاکی یا ترسیم و غیره) نقطه چین کردن، خال مخالی کردن، با نقطه پوشاندن، هنر نقطه چینی (یا نقطه آرایی)، با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stipples, stippling, stippled
• : تعریف: to render part or the whole of (a painting, drawing, or engraving) in dots, points, or dabs.
مشابه: freak
اسم ( noun )
مشتقات: stippler (n.), stippling (n.)
(1) تعریف: a method of painting, drawing, or engraving by applying small points, dots, or dabs to a surface.

- The artist has used stipple to create the delicate shading in his drawing.
[ترجمه گوگل] این هنرمند برای ایجاد سایه های ظریف در نقاشی خود از استیل استفاده کرده است
[ترجمه ترگمان] هنرمند از stipple برای ایجاد سایه ظریف در نقاشی خود استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a work produced by such a method.

جمله های نمونه

1. She tried to create the impression of strong sunlight by stippling the canvas in yellow and white.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با کشیدن بوم به رنگ زرد و سفید، احساس نور شدید خورشید را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد که اثر نور خورشید را با استفاده از پارچه ابریشمی به رنگ زرد و سفید ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They crossed a field stippled with purple weeds.
[ترجمه گوگل]آنها از یک مزرعه پر از علف های هرز ارغوانی عبور کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از یک مزرعه گذشتند و با علف های ارغوانی روبرو شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The room remains simple with bare, stippled green walls.
[ترجمه گوگل]اتاق ساده با دیوارهای سبز لخت و منقطع باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]اتاق با دیواره ای صاف و عریان باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The divers saw tropical fish stippled in gold and black.
[ترجمه گوگل]غواصان ماهی های استوایی را دیدند که به رنگ های طلایی و سیاه دوخته شده بودند
[ترجمه ترگمان]غواصان ماهی استوایی را به رنگ طلایی و سیاه دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His face smashed a pane low down in the french window and went through, stippling Goldman's shoes with blood.
[ترجمه گوگل]صورتش شیشه‌ای را در پنجره فرانسوی کوبید و رفت و کفش‌های گلدمن را پر از خون کرد
[ترجمه ترگمان]صورتش یک شیشه کوچک را در پنجره فرانسه خرد کرد و به درون رفت و کفش های stippling s را با خون بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The only elaboration is a stipple effect produced with a sponge.
[ترجمه گوگل]تنها تفصیل، یک اثر استیپل است که با یک اسفنج تولید می شود
[ترجمه ترگمان]تنها شرح یک اثر stipple است که با اسفنج تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dunes were stippled with the white heads and sore-burnt faces of the children.
[ترجمه گوگل]تپه‌های شنی با سرهای سفید و صورت‌های سوخته کودکان پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]تپه های شنی با سره ای سفید و چهره های سوخته کودکان پوشیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stippled with terracotta markings, could anything earthly ever be so exposed?
[ترجمه گوگل]آیا با نشانه‌های سفالی، می‌توان چیزی زمینی را تا این حد در معرض دید قرار داد؟
[ترجمه ترگمان]با نشانه های terracotta هیچ چیز دنیوی ای نمی توانست در معرض دید قرار گیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We made the non-slip surfaces by stippling the tops with a bass broom - a fairly new one works best.
[ترجمه گوگل]ما سطوح بدون لغزش را با چسباندن رویه ها با جارو باس درست کردیم - یک جارو نسبتاً جدید بهترین کار را دارد
[ترجمه ترگمان]ما سطوح non را با stippling کردن نوک با جاروب باس درست کردیم - یک کار نسبتا جدید بهترین کار را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sphere was finely stippled, pocked here and there with hatches or spiked with communication towers.
[ترجمه گوگل]این کره با دریچه‌ها به این طرف و آن طرف سوراخ شده بود یا با برج‌های ارتباطی میخ شده بود
[ترجمه ترگمان]کره زمین در اینجا و آنجا با hatches پوشیده شده بود و یا با towers ارتباطی میخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The walls were stippled with some kind of wartime stucco that had the texture of dried oatmeal.
[ترجمه گوگل]دیوارها با نوعی گچ بری دوران جنگ پوشیده شده بود که بافتی شبیه بلغور جو دوسر خشک شده داشت
[ترجمه ترگمان]دیوارها با نوعی of زمان جنگ پوشانده شده بودند که دارای بافت بلغور جو دو سر خشک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When your brush is getting dry, stipple it here and there to get a sort of mottled surf ace effect.
[ترجمه گوگل]وقتی برس شما در حال خشک شدن است، آن را اینجا و آنجا بچسبانید تا به نوعی افکت خالدار موج سواری به دست آورید
[ترجمه ترگمان]وقتی قلم مو در حال خشک شدن است، آن را به اینجا وصل کنید و یک نوع اثر surf خالدار به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Did you see my stipple portrait?
[ترجمه گوگل]آیا پرتره ی من را دیدی؟
[ترجمه ترگمان]تصویر stipple دیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Also with white flowers Stipple vines lining in the black for the CD.
[ترجمه گوگل]همچنین با گل‌های سفید، آستر انگور را به رنگ مشکی برای سی دی قرار دهید
[ترجمه ترگمان]هم چنین با گل های سفید به رنگ مو، در رنگ سیاه برای سی دی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I use a relatively heavy foot and stipple deeply at around 4200 strokes per minute.
[ترجمه گوگل]من از پاهای نسبتاً سنگین و قلاب عمیقی با حدود 4200 ضربه در دقیقه استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]من از یک پایم نسبتا سنگین استفاده می کنم و به طور عمیق در حدود ۴۲۰۰ ضربه در دقیقه استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترسیم با نقطه (اسم)
stipple

منقوط کردن (فعل)
stipple

لکه دار کردن (فعل)
distaste, foul, blame, blemish, slur, speck, soil, brand, denigrate, gaum, taint, stain, traduce, besmirch, tarnish, smear, calumniate, maculate, mottle, smirch, sully, smutch, stigmatize, stipple

تخصصی

[ریاضیات] نقطه چین خورده

انگلیسی به انگلیسی

• apply small dots or dabs of paint or ink to a surface

پیشنهاد کاربران

بپرس