فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stints, stinting, stinted
حالات: stints, stinting, stinted
• : تعریف: to restrict to a certain number or amount, often stingily.
• مشابه: scant, scrimp
• مشابه: scant, scrimp
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to refrain from spending; to be sparing or frugal.
• متضاد: glut
• مشابه: retrench, scrape, scrimp, spare
• متضاد: glut
• مشابه: retrench, scrape, scrimp, spare
- They stinted for years hoping to save enough for their children's education.
[ترجمه مریم] آنها سالها صرفه جویی کرده بودند تا برای فرزندانشان پس انداز کنند.|
[ترجمه گوگل] آنها سالها به امید پسانداز کافی برای تحصیل فرزندانشان ادامه دادند[ترجمه ترگمان] آن ها سال ها وقت خود را از دست داده بودند تا بتوانند به اندازه کافی برای آموزش کودکانشان صرفه جویی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- With respect to our birthday parties, our mother never stinted.
[ترجمه گوگل] با احترام به جشن های تولد ما، مادر ما هرگز هوس نکرد
[ترجمه ترگمان] ، با احترام به مهمونی تولد ما مادرمون هیچ وقت آب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ، با احترام به مهمونی تولد ما مادرمون هیچ وقت آب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: stinter (n.)
مشتقات: stinter (n.)
• (1) تعریف: a set or fixed amount of work or a duty to be performed within a specific period of time.
- He signed up for another stint in the Navy.
[ترجمه شان] او برای یک دورا ن خدمت دیگر، در نیروی دریایی، نام نویسی ( ثبت نام ) کرد.|
[ترجمه گوگل] او برای یک دوره دیگر در نیروی دریایی ثبت نام کرد[ترجمه ترگمان] اون برای یه نفر دیگه تو نیروی دریایی ثبت نام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Did you do your stint this week?
[ترجمه شان] وظایف محوله این هفته ات را ، انجام داده ای؟|
[ترجمه گوگل] آیا دوره کاری خود را در این هفته انجام دادید؟[ترجمه ترگمان] تمام stint رو این هفته انجام دادی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a sharply limited or restricted quantity.
• مشابه: dearth
• مشابه: dearth