stinginess


معنی: خشکی، ضیق
معانی دیگر: خست، تنگ چشمی، لئامت

جمله های نمونه

1. you must find the mean between stinginess and prodigality!
باید حد وسط میان ولخرجی و خساست را پیدا کنی !

2. try to find the medium between prodigality and stinginess
بکوش تا میانگیر (حدفاصل) ولخرجی و خست را بیابی.

3. He blames government stinginess for the lack of money available to spend on new books in schools.
[ترجمه گوگل]او خساست دولت را دلیل کمبود پول برای صرف کتاب های جدید در مدارس می داند
[ترجمه ترگمان]او stinginess دولت را به خاطر فقدان پول موجود برای صرف کتاب های جدید در مدارس سرزنش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His first two wives divorced him, citing his stinginess as their major complaint.
[ترجمه گوگل]دو همسر اولش از او طلاق گرفتند و بخل او را شکایت اصلی خود عنوان کردند
[ترجمه ترگمان]دو زن اول او از او طلاق گرفتند و stinginess را به عنوان شکایت اصلی خود ذکر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such stinginess came from my side of the family.
[ترجمه گوگل]چنین خساست از طرف من در خانواده آمده است
[ترجمه ترگمان]این stinginess از طرف من آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must not equate thrift with stinginess.
[ترجمه گوگل]ما نباید صرفه جویی را با بخل یکی بدانیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید با خست هامون رو با هم مقایسه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Generosity leads to a rich life. Stinginess leads to a poor life.
[ترجمه گوگل]سخاوت منجر به یک زندگی غنی می شود بخل زندگی فقیرانه را به دنبال دارد
[ترجمه ترگمان]Generosity منجر به زندگی غنی می شود Stinginess منجر به زندگی ضعیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Considering his habitual stinginess, we were surprised when he donated money to charity.
[ترجمه مهسا] با توجه به عادت خساست او ، وقتی او پول به امور خیریه اهدا کرد ، متعجب شدیم
|
[ترجمه گوگل]با توجه به خساست همیشگی او، وقتی او به امور خیریه کمک کرد، تعجب کردیم
[ترجمه ترگمان]با توجه به stinginess معمولی او، وقتی پول اهدا کننده به خیریه رسید، غافلگیر شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His stinginess with money is known among all of us.
[ترجمه گوگل]خساست او با پول در بین همه ما شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]stinginess از پول در بین همه ما شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One of adherents complained of the stinginess of his wife.
[ترجمه گوگل]یکی از طرفداران از بخل همسرش شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از پیروان او از خست زنش شکایت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They circulated a joke that reflected both their disappointment with Soviet stinginess and their own destitution.
[ترجمه گوگل]آنها لطیفه ای پخش کردند که هم ناامیدی آنها از بخل شوروی و هم فقر خودشان را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]آن ها یک شوخی را منتشر کردند که هر دو نا امید خود را با خست شوروی و فقر و destitution منعکس می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is superficial to act generously without being free from stinginess.
[ترجمه گوگل]ظاهری است که سخاوتمندانه عمل کنیم بدون اینکه از بخل رها شویم
[ترجمه ترگمان]سطحی است که سخاوتمندانه رفتار کنید، بدون این که از stinginess آزاد باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Usually, generosity rewards an ethical awareness that defies the common obsessions with stinginess and corrupt gifts.
[ترجمه گوگل]معمولاً سخاوت به آگاهی اخلاقی پاداش می دهد که وسواس رایج در مورد بخل و هدایای فاسد را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]معمولا، سخاوت به یک آگاهی اخلاقی پاداش می دهد که وسواس های معمولی را با خست و هدایای فاسد از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yet they haven't been able to do that even in Texas, which is willing both to impose great pain (by its stinginess on health care) and to shortchange the future (by neglecting education).
[ترجمه گوگل]با این حال، حتی در تگزاس که حاضر است هم درد بزرگی را تحمیل کند (به دلیل خساستش بر مراقبت های بهداشتی) و هم برای تغییر آینده (با غفلت از آموزش) نتوانسته اند این کار را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها حتی در تگزاس هم قادر به انجام این کار نیستند، که هم خواهان تحمیل درد بسیار بزرگ (از طریق stinginess در زمینه مراقبت های بهداشتی)و shortchange آینده (با نادیده گرفتن آموزش)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشکی (اسم)
land, severity, aridity, drought, dryness, mainland, stinginess, drouth

ضیق (اسم)
stinginess, stricture, tightness, narrowness, niggardliness

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being stingy, lack of generosity, parsimoniousness, miserliness

پیشنهاد کاربران

آب از دست نچکیدن کسی را ؛ سخت ممسک بودن.
throw money around like a man with no hands ( v. )
( Aus. ) to be very mean

بپرس