stimulatory

جمله های نمونه

1. This produces a steady state in which any stimulatory or inhibitory effects can be measured.
[ترجمه گوگل]این یک حالت ثابت ایجاد می کند که در آن می توان هر گونه اثر محرک یا بازدارنده را اندازه گیری کرد
[ترجمه ترگمان]این حالت یک حالت پایدار تولید می کند که در آن هر گونه اثر stimulatory یا مهاری را می توان اندازه گیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This stimulatory effect was significantly reversed by the specific antagonist of the opiate receptor-naloxone, indicating that the opiate receptors may be present in the gall bladder muscle.
[ترجمه گوگل]این اثر تحریکی به طور قابل توجهی توسط آنتاگونیست خاص گیرنده مواد افیونی-نالوکسان معکوس شد، که نشان می دهد گیرنده های مواد افیونی ممکن است در عضله کیسه صفرا وجود داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این اثر stimulatory به طور قابل توجهی توسط رقیب ویژه گیرنده - naloxone معکوس شده است و نشان می دهد که گیرنده های opiate ممکن است در ماهیچه کیسه صفرا وجود داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some are more stimulatory, others more sedative.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها بیشتر محرک هستند و برخی دیگر آرامبخش تر هستند
[ترجمه ترگمان] بعضی هاشون بیشتر stimulatory، بقیه داروی مسکن دیگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. AIM To study the stimulatory effect on DNA synthesis and unscheduled DNA synthesis (UDS) in splenic lymphocytes induced by low dose enriched uranium 235 U.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه اثر تحریکی بر سنتز DNA و سنتز DNA برنامه ریزی نشده (UDS) در لنفوسیت های طحال القا شده توسط اورانیوم 235 U با دوز پایین
[ترجمه ترگمان]به منظور مطالعه تاثیر stimulatory روی سنتز DNA و سنتز دی ان ای دی ان ای (uds)در splenic lymphocytes ناشی از دوز پایین اورانیوم ۲۳۵ U
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Proinflammatory cytokines such as interleukin-1 and interleukin-6 have stimulatory effects on the synthesis of acute phase proteins ( .
[ترجمه گوگل]سیتوکین های پیش التهابی مانند اینترلوکین-1 و اینترلوکین-6 اثرات تحریکی بر روی سنتز پروتئین های فاز حاد دارند
[ترجمه ترگمان]proinflammatory cytokines نظیر اینترلوکین ۱ و IL - ۶ اثرات stimulatory بر سنتز پروتیین های فاز حاد دارند (
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The stimulatory effects of a strong cup of coffee in the morning may be nothing more than an illusion.
[ترجمه گوگل]اثرات محرک یک فنجان قهوه قوی در صبح ممکن است توهمی بیش نباشد
[ترجمه ترگمان]اثرات stimulatory یک فنجان قهوه قوی در صبح ممکن است چیزی بیش از یک توهم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fig. 5 Allogenic T cell stimulatory function of HDC and BM - DC after different culturing time.
[ترجمه گوگل]شکل 5 عملکرد تحریکی سلول T آلوژنیک HDC و BM - DC پس از زمان های مختلف کشت
[ترجمه ترگمان]شکل ۵ - تابع stimulatory سلول T (HDC)و BM - DC بعد از کشت همزمان مختلف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Low concentration Pb seems to have stimulatory effects on memory in short period while long term exposure to Pb would induce memory inhibition.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سرب با غلظت کم در مدت کوتاهی اثرات محرکی بر حافظه دارد در حالی که قرار گرفتن طولانی مدت با سرب باعث مهار حافظه می شود
[ترجمه ترگمان]غلظت کم (Pb به نظر می رسد که اثرات stimulatory بر حافظه در دوره کوتاه دارد در حالی که در معرض قرار گرفتن طولانی مدت برای Pb، مهار حافظه را القا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Examining the expression of co- stimulatory molecules on peripheral blood cells is helpful to the diagnosis of rejection in clinic.
[ترجمه گوگل]بررسی بیان مولکول های تحریک کننده همزمان بر روی سلول های خون محیطی برای تشخیص رد در کلینیک مفید است
[ترجمه ترگمان]بررسی بیان مولکول ها در سلول های خونی محیطی برای تشخیص رد شدن در کلینیک بسیار مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is evident that this study did not differentiate between the intake of bulk laxatives and stimulatory laxatives of the anthranoid type.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که این مطالعه تفاوتی بین مصرف ملین های حجیم و ملین های محرک از نوع آنترانوئیدی قائل نشد
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این مطالعه بین ورودی بخش laxatives و stimulatory laxatives از نوع anthranoid تمایز قایل نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thujone, the main constituent of sage, is now known to have mild stimulatory properties.
[ترجمه گوگل]توجون، ترکیب اصلی مریم گلی، امروزه به داشتن خواص تحریکی ملایم شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر مشهور است که Thujone، the اصلی، دارای خواص stimulatory ملایم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Non-parallel enzyme secretion has been shown in patients with normal pancreatic function under certain stimulatory conditions.
[ترجمه گوگل]ترشح غیر موازی آنزیم در بیماران با عملکرد طبیعی پانکراس تحت شرایط تحریکی خاص نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]ترشح غیر موازی آنزیم در بیماران دارای عملکرد نرمال پانکراس تحت شرایط خاص stimulatory نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is their medium and utilization of complex verbiage creates essential stimulatory excitation for them.
[ترجمه گوگل]این رسانه آنهاست و استفاده از کلمات پیچیده برای آنها تحریک تحریکی ضروری ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این محیط کار آن ها است و استفاده از verbiage پیچیده تحریک stimulatory اساسی برای آن ها ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to stimulate, tending to incite to action, rousing, energizing

پیشنهاد کاربران

تحریکی، انگیزاننده
تحریک کننده/ محرک
Stimulatory influence تاثیر شگرفی

بپرس