stimulative

جمله های نمونه

1. Answer: The individual character of stimulative person is perfected and develop.
[ترجمه گوگل]پاسخ: شخصیت فردی فرد محرک کامل شده و رشد می کند
[ترجمه ترگمان]پاسخ: شخصیت فردی فرد stimulative کامل و توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stimulative language and the core mission that a variety of languages are U . N . Educational and target.
[ترجمه گوگل]زبان محرک و ماموریت اصلی این است که انواع زبان ها U N آموزشی و هدفمند
[ترجمه ترگمان]زبان stimulative و ماموریت اصلی که زبان های گوناگون زیر آن هستند: U ان آموزشی و هدف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. China is stimulative meeting to hold water at will be in Beijing on March 3
[ترجمه گوگل]چین نشست محرکی برای برگزاری آب در 3 مارس در پکن خواهد بود
[ترجمه ترگمان]چین قرار است در روز ۳ مارس در پکن برای حفظ آب دیدار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Because canaliculus of insulin stimulative kidney is answered, absorb sodium possibly to concern.
[ترجمه گوگل]از آنجا که کانال کلیه تحریک کننده انسولین پاسخ داده می شود، احتمالاً سدیم را جذب کنید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که canaliculus از انسولین stimulative به انسولین پاسخ داده می شود، سدیم را جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stimulative metabolism, enhance hepatic and alexipharmic function.
[ترجمه گوگل]متابولیسم تحریک کننده، بهبود عملکرد کبد و الکسی فارمیک
[ترجمه ترگمان]متابولیسم stimulative، عملکرد کبد و alexipharmic را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Discussed follow pattern of demand, the way that stimulative technology progresses.
[ترجمه گوگل]در مورد الگوی تقاضا، روشی که فناوری محرک پیشرفت می کند، بحث شد
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت تکنولوژی stimulative، الگوی تقاضا را مورد بحث قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The abidance that wants stimulative countryman economy grows, about to undertake adjustment to original industry structure.
[ترجمه گوگل]پایبندی که می خواهد اقتصاد هموطنان محرک رشد کند و در شرف تعدیل ساختار اصلی صنعت باشد
[ترجمه ترگمان]همان پیروی که می خواهد اقتصاد روستایی stimulative رشد کند، در شرف انجام تطبیق با ساختار صنعت اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This largely reflects a less stimulative monetary policy, higher rates along the curve, and the start of fiscal drag in the US with the sunset of the Bush tax cuts in 2011 (unless policy changes).
[ترجمه گوگل]این تا حد زیادی منعکس کننده سیاست پولی کمتر محرک، نرخ های بالاتر در امتداد منحنی، و شروع عقب نشینی مالی در ایالات متحده با غروب کاهش مالیات بوش در سال 2011 است (مگر اینکه سیاست تغییر کند)
[ترجمه ترگمان]این امر عمدتا منعکس کننده سیاست پولی کم تر، نرخ بالاتر در امتداد منحنی، و شروع فشار مالی در ایالات متحده با غروب کاهش مالیاتی بوش در سال ۲۰۱۱ است (مگر اینکه سیاست تغییر کند)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Accordingly, stimulative economy grows, perfect income allocates mechanism and delay of system of lowermost life safeguard.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، اقتصاد محرک رشد می کند، درآمد کامل مکانیسم و ​​تأخیر سیستم پایین ترین حفاظ زندگی را تخصیص می دهد
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، اقتصاد stimulative رشد می کند، درآمد کامل، مکانیزم تخصیص منابع و تاخیر سیستم حفاظت از زندگی lowermost را اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This medicine but surface of bate dark sore, stimulative skin fat from pore eduction.
[ترجمه گوگل]این دارو اما سطح باته زخم تیره، تحریک کننده چربی پوست از تولید منافذ است
[ترجمه ترگمان]این دارو، اما سطح of تیره، چربی پوست stimulative را از eduction منفذ ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Accordingly, ought to build railroad those who regard stimulative bavin as this Mu Kaiyou is good.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، کسانی که باوین محرک را به عنوان این مو کایو خوب می دانند، باید راه آهن بسازند
[ترجمه ترگمان]از ای نرو باید کسانی را که به این نام مو نت مو نت جان بداری می کنند، بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Green: Digest benignantly, stimulative body is balanced, can have composed effect, had been opposite move or the person that press press of body and mind ors is beneficial.
[ترجمه گوگل]سبز: هضم خوش خیم، بدن محرک متعادل است، می تواند اثر مرکب داشته باشد، حرکت مخالف انجام داده باشد یا فردی که فشار می دهد بدن و ذهن یا مفید است
[ترجمه ترگمان]گرین: Digest benignantly، بدن stimulative متعادل است، می تواند تاثیر زیادی داشته باشد، و یا فردی که فشار درونی بدن و ذهن را فشار می دهد مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Due to the financial crisis, the government take stimulative measures to deliver economic growth.
[ترجمه گوگل]با توجه به بحران مالی، دولت اقدامات محرکی را برای ایجاد رشد اقتصادی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]با توجه به بحران مالی، دولت اقداماتی را برای رسیدن به رشد اقتصادی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This requires that policy remain stimulative over the next year.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم آن است که سیاست در سال آینده محرک باقی بماند
[ترجمه ترگمان]این امر مستلزم آن است که این سیاست در طول سال آینده ادامه یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• something which incites to action, something which arouses, something which excites
tending to stimulate, tending to incite to action, rousing, energizing

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stimulate
✅️ اسم ( noun ) : stimulation / stimulus
✅️ صفت ( adjective ) : stimulating / stimulative
✅️ قید ( adverb ) : _
محرک، برانگیزاننده

بپرس