stimulation

/ˌstɪmjəˈleɪʃn̩//ˌstɪmjʊˈleɪʃn̩/

معنی: تحریک، انگیزش، برانگیختن
معانی دیگر: تحریک، برانگیختن، انگیزش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of inciting or increasing activity or action in something.

- Working at a restaurant did not provide him with the intellectual stimulation he craved.
[ترجمه گوگل] کار در یک رستوران انگیزه فکری را برای او فراهم نکرد
[ترجمه ترگمان] کار کردن در یک رستوران او را با محرک فکری که می طلبید به او نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the inhibition of the heartbeat by nerve stimulation
بازداری ضربان قلب از راه تحریک عصبی

2. You don't get any intellectual stimulation in this job.
[ترجمه گوگل]در این شغل هیچ انگیزه فکری نمی گیرید
[ترجمه ترگمان]هیچ تحریک عقلانی در این کار نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The playgroup provides plenty of stimulation for the children.
[ترجمه کتی نوشاد] بازی گروهی انگیزه های زیادی را برای بچه ها ایجاد میکند.
|
[ترجمه گوگل]گروه بازی انگیزه زیادی برای کودکان فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]The انگیزه زیادی برای کودکان فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His apathy necessitates stimulation.
[ترجمه گوگل]بی علاقگی او مستلزم تحریک است
[ترجمه ترگمان]بی علاقگی او به تحریک نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many enjoy the mental stimulation of a challenging job.
[ترجمه گوگل]بسیاری از تحریک ذهنی یک شغل چالش برانگیز لذت می برند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تحریک ذهنی یک شغل چالش برانگیز لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Electric stimulation causes the regrowth of bones.
[ترجمه گوگل]تحریک الکتریکی باعث رشد مجدد استخوان ها می شود
[ترجمه ترگمان]تحریک الکتریکی منجر به رشد استخوان ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The brief period of electrical stimulation of the hippocampal cells had seemingly permanently altered their electrical properties.
[ترجمه گوگل]دوره کوتاه تحریک الکتریکی سلول های هیپوکامپ ظاهراً خواص الکتریکی آنها را برای همیشه تغییر داده بود
[ترجمه ترگمان]دوره کوتاه تحریک الکتریکی سلول های hippocampal به طور دایم خواص الکتریکی آن ها را تغییر داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was known that stimulation caused the heart to increase its oxygen consumption.
[ترجمه گوگل]مشخص بود که تحریک باعث افزایش مصرف اکسیژن قلب می شود
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که تحریک باعث شد که قلب مصرف اکسیژن خود را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Constant attention and stimulation in comfortable surroundings worked wonders for Christopher, now 4 1 /
[ترجمه گوگل]توجه و تحریک مداوم در محیطی راحت برای کریستوفر، اکنون 4 1 / معجزه کرد
[ترجمه ترگمان]توجه مداوم و تحریک در محیط راحت برای کریستوفر، که در حال حاضر ۴ است، شگفتی می آفریند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Children need variety and stimulation.
[ترجمه گوگل]کودکان به تنوع و تحریک نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]کودکان به تنوع و تحریک نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This indicates that the stimulation of cell proliferation may not be the only factor in ulcer healing by sucralfate.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که تحریک تکثیر سلولی ممکن است تنها عامل در بهبود زخم توسط سوکرالفات نباشد
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که تحریک تکثیر سلولی ممکن است تنها عامل ترمیم زخم توسط sucralfate باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the case of pancreatic secretion, stimulation of bicarbonate but not protein output was observed.
[ترجمه گوگل]در مورد ترشح پانکراس، تحریک بی کربنات اما نه برون ده پروتئین مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]در مورد ترشح لوزالمعده، تحریک جوش شیرین، اما خروجی پروتیین مشاهده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This will be achieved via the stimulation of the private and voluntary sector.
[ترجمه گوگل]این امر از طریق تحریک بخش خصوصی و داوطلبانه محقق خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این امر از طریق تحریک بخش خصوصی و داوطلبانه به دست خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The author also frequently uses transcutaneous electrical stimulation.
[ترجمه گوگل]نویسنده همچنین اغلب از تحریک الکتریکی پوستی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]نویسنده اغلب از تحریک الکتریکی transcutaneous استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Near the boundary, the electrical stimulation may spread enough to evoke both movements.
[ترجمه گوگل]در نزدیکی مرز، تحریک الکتریکی ممکن است به اندازه ای گسترش یابد که هر دو حرکت را برانگیزد
[ترجمه ترگمان]نزدیک مرز، تحریک الکتریکی ممکن است به اندازه کافی گسترش یابد تا هر دو حرکت را برانگیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحریک (اسم)
instigation, incitement, persuasion, fret, boil, actuation, stimulation, stimulus, excitation, fomentation, agitation, excitement, animation, inanition, suasion, incitation, snit

انگیزش (اسم)
incitement, provocation, stimulation, animation, motivation, urge, inanition, fillip, incitation

برانگیختن (اسم)
stimulation, excitation

تخصصی

[برق و الکترونیک] انگیزش
[صنایع غذایی] تحریک، برانگیختن، انگیزش
[مهندسی گاز] تحریک، برانگیختن

انگلیسی به انگلیسی

• arousal, invigorating; motivation

پیشنهاد کاربران

تحیج
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stimulate
✅️ اسم ( noun ) : stimulation / stimulus
✅️ صفت ( adjective ) : stimulating / stimulative
✅️ قید ( adverb ) : _
انگیزاننده
stimulation ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تحریک 2
تعریف: عمل یا فرایندی که موجب افزایش سطح فعالیت موجود زنده می شود
stimulation :::: تحریک
simulation ::::: شبیه سازی
تحریک
برانگیختن
تقویت
stimulation and protection: تقویت و محافظت
I am very stimulation for you
به شدت برایت تحریک میشم
ایجاد انگیزه
انگیختار

بپرس