stimulating


معنی: مهیج
معانی دیگر: محرک

جمله های نمونه

1. a stimulating discussion
یک بحث شوق انگیز

2. commercial advertising is a device for stimulating sales
تبلیغ بازرگانی وسیله ای است برای افزایش فروش.

3. Erotic images are often more sexually stimulating to men than to women.
[ترجمه گوگل]تصاویر شهوانی اغلب برای مردان بیشتر از زنان محرک جنسی هستند
[ترجمه ترگمان]تصاویر شهوانی از نظر جنسی بیشتر تحریک جنسی مردان نسبت به زنان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aerobics is one of the most stimulating forms of exercise.
[ترجمه گوگل]ایروبیک یکی از محرک ترین شکل های ورزش است
[ترجمه ترگمان]aerobics یکی از most اشکال ورزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The programme contains some creative and visually stimulating material.
[ترجمه گوگل]این برنامه حاوی مطالب خلاقانه و محرک بصری است
[ترجمه ترگمان]این برنامه حاوی برخی مواد محرک خلاق و بصری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The college offers a challenging and stimulating environment in which to study.
[ترجمه گوگل]کالج محیطی چالش برانگیز و محرک برای تحصیل در اختیار شما قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این کالج یک محیط چالش برانگیز و محرک را برای تحصیل ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By stimulating the economy, we're going to put people to work.
[ترجمه گوگل]با تحریک اقتصاد، مردم را سر کار می اندازیم
[ترجمه ترگمان]با تحریک اقتصاد، می خواهیم مردم را وادار به کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a drug for stimulating nerves.
[ترجمه گوگل]این دارو برای تحریک اعصاب است
[ترجمه ترگمان]این یک دارو برای تحریک اعصاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In normal circumstances, Melissa would have found him stimulating company but that evening she found her thoughts constantly wandering.
[ترجمه گوگل]در شرایط عادی، ملیسا با او همراهی محرکی پیدا می‌کرد، اما آن شب متوجه شد که افکارش دائماً سرگردان هستند
[ترجمه ترگمان]در شرایط عادی، ملیسا او را خیلی تحریک می کرد، اما آن شب افکار او را دائما در حال پرسه زدن پیدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But Mr Sandy found it a stimulating, not to say exhausting, tour of duty.
[ترجمه گوگل]اما آقای سندی آن را یک سفر کاری تحریک کننده و نه خسته کننده دانست
[ترجمه ترگمان]اما آقای سندی آن را تحریک کرد، نه گفتن خسته کننده، سفر به وظیفه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. George has tried stimulating the right temporal lobe while showing patients such actors' faces depicting a standard emotion like disgust.
[ترجمه گوگل]جورج سعی کرده لوب گیجگاهی سمت راست را تحریک کند در حالی که چهره بازیگرانی را به بیماران نشان می دهد که احساسات استانداردی مانند انزجار را به تصویر می کشند
[ترجمه ترگمان]جورج تلاش کرده است که لوب گیجگاهی را تحریک کند در حالی که نشان می دهد بیمارانی که چنین actors را نشان می دهند، احساس یک احساس استاندارد مثل تنفر را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Above all, Partnership has added an exciting and stimulating impetus to the development of our school.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، مشارکت انگیزه ای هیجان انگیز و محرک به توسعه مدرسه ما اضافه کرده است
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه، مشارکت محرک هیجان انگیز و محرک برای توسعه مدرسه ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her lectures were always stimulating and covered a variety of subjects.
[ترجمه گوگل]سخنرانی های او همیشه محرک بود و موضوعات مختلفی را پوشش می داد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی ها همیشه جذاب بودند و موضوعات متنوعی را پوشش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, you may benefit from a more stimulating, uplifting aroma.
[ترجمه گوگل]با این حال، ممکن است از رایحه ای محرک و نشاط آور بهره مند شوید
[ترجمه ترگمان]با این حال، ممکن است شما از یک رایحه قوی تر و لذت آور بهره مند شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In general, what people find most stimulating and most attractive is a bit different but not too different from what they know already.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، آنچه مردم بیشتر محرک و جذاب می‌دانند، کمی متفاوت است، اما خیلی متفاوت از آنچه قبلاً می‌دانند، نیست
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، چیزی که مردم بیشتر تحریک می کنند و جذاب تر هستند کمی متفاوت است، اما با آنچه که قبلا می دانند متفاوت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهیج (صفت)
stimulant, hot-blooded, agitating, exciting, breathtaking, sensational, stimulating, fiery, excitant, racy, hair-raising

پیشنهاد کاربران

شورانگیز
رونق
برانگیزاندن، برانگیختگی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stimulate
✅️ اسم ( noun ) : stimulation / stimulus
✅️ صفت ( adjective ) : stimulating / stimulative
✅️ قید ( adverb ) : _
Making you feel interested
شوق انگیز / مشوق
پرشور، هیجانی، هیجان انگیز
Exciting
تحریک کننده
جالب
مشوق
برانگیزنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس