1. internal stimulant
انگیزگر درونی
2. Tourism has acted as a stimulant to the country's economy.
[ترجمه گوگل]گردشگری به عنوان یک محرک برای اقتصاد کشور عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]گردشگری به عنوان محرکی برای اقتصاد کشور عمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Musk is used for perfume and stimulant.
[ترجمه گوگل]مشک برای عطر و محرک استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]ماسک برای عطر و محرک استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Increases in new construction would be a stimulant to the economy.
[ترجمه گوگل]افزایش ساخت و سازهای جدید محرکی برای اقتصاد خواهد بود
[ترجمه ترگمان]افزایش ساخت جدید یک محرک برای اقتصاد خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Nicotine, the drug found in tobacco, is a stimulant.
[ترجمه گوگل]نیکوتین، دارویی که در تنباکو یافت می شود، یک محرک است
[ترجمه ترگمان]دارویی که در استعمال دخانیات یافت می شود، یک محرک و محرک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It is not a direct stimulant, like a shot of adrenaline.
[ترجمه گوگل]این یک محرک مستقیم نیست، مانند یک شات آدرنالین
[ترجمه ترگمان]این یک محرک مستقیم نیست، مثل یک عکس از آدرنالین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Flanker Fox tested positive for the banned stimulant ephedrine following Neath's opening league game against Pontypridd on September
[ترجمه گوگل]آزمایش فلانکر فاکس پس از بازی افتتاحیه لیگ برتر نیث در مقابل پونتیپرید در سپتامبر برای مصرف ماده محرک ممنوعه افدرین مثبت شد
[ترجمه ترگمان]flanker فاکس (flanker فاکس)پس از بازی لیگ opening در برابر Pontypridd در ماه سپتامبر، برای تیم محرک ممنوعه ephedrine مثبت تست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In small amounts it can act as a stimulant, in larger doses causing hyperactivity, headaches and insomnia.
[ترجمه گوگل]در مقادیر کم می تواند به عنوان یک محرک عمل کند، در دوزهای بزرگتر باعث بیش فعالی، سردرد و بی خوابی می شود
[ترجمه ترگمان]در مقادیر کوچک می توانید به عنوان یک محرک عمل کنید، در دوزهای بالاتر منجر به بیش فعالی، سردرد و بی خوابی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I looked at each phial of heart stimulant in turn, the files, the needles in their sterile jar.
[ترجمه گوگل]من به نوبه خود به هر یک از محفظه های محرک قلب، پرونده ها، سوزن های داخل شیشه استریل آنها نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]من به هر کدام یک شیشه محرک قلب نگاه کردم و به نوبه خود پرونده ها و سوزن و سوزن را در ظرف استریل آن ها نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Doctor Baker came and gave me a stimulant.
[ترجمه گوگل]دکتر بیکر آمد و یک محرک به من داد
[ترجمه ترگمان]دکتر بی کر آمد و یک محرک به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Indeed, neuropeptide Y is the most potent central stimulant of feeding known.
[ترجمه گوگل]در واقع، نوروپپتید Y قوی ترین محرک مرکزی شناخته شده در تغذیه است
[ترجمه ترگمان]در واقع، neuropeptide Y the محرک اصلی تغذیه شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The physiology character of cardiac muscle includes stimulant, autonomic sex, conductibility and contractility.
[ترجمه گوگل]خصوصیات فیزیولوژیکی عضله قلب شامل محرک، جنسیت خودمختار، رسانایی و انقباض است
[ترجمه ترگمان]خاصیت فیزیولوژی ماهیچه های قلبی شامل محرک، جنس autonomic، conductibility و contractility است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It is a well-known fact that caffeine is a stimulant.
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت شناخته شده است که کافئین یک محرک است
[ترجمه ترگمان]این یک واقعیت معروف است که کافئین یک محرک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It is hoped the tax cuts will act as a stimulant to further economic growth.
[ترجمه گوگل]امید است که کاهش مالیات به عنوان محرکی برای رشد بیشتر اقتصادی عمل کند
[ترجمه ترگمان]امید می رود که کاهش مالیات به عنوان محرکی برای رشد اقتصادی بیشتر عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید