stimulant

/ˈstɪmjələnt//ˈstɪmjʊlənt/

معنی: مشروب الکلی، انگیزه، انگیختگر، محرک، مهیج
معانی دیگر: انگیزان، انگیزگر، مشوق، وژولنده، ماده ی محرک، داروی انگیزگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that temporarily arouses or speeds up a physical or mental activity or process.
مترادف: stimulus
متضاد: tranquilizer
مشابه: goad, prod

(2) تعریف: any substance that, when ingested, produces a similar effect, such as caffeine, sugar, cocaine, and a variety of other drugs. (Cf. depressant.)
مترادف: stimulus
متضاد: anesthetic, depressant, downer, sedative, soporific, tranquilizer
مشابه: drug

(3) تعریف: an incentive or goad.
مترادف: goad, incentive, inducement, spur
متضاد: deterrent
مشابه: encouragement, enticement, impetus, prod, stimulus

- Higher pay can be a stimulant to better performance.
[ترجمه گوگل] دستمزد بالاتر می تواند محرکی برای عملکرد بهتر باشد
[ترجمه ترگمان] حقوق بالاتر می تواند محرکی برای عملکرد بهتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. internal stimulant
انگیزگر درونی

2. Tourism has acted as a stimulant to the country's economy.
[ترجمه گوگل]گردشگری به عنوان یک محرک برای اقتصاد کشور عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]گردشگری به عنوان محرکی برای اقتصاد کشور عمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Musk is used for perfume and stimulant.
[ترجمه گوگل]مشک برای عطر و محرک استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]ماسک برای عطر و محرک استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Increases in new construction would be a stimulant to the economy.
[ترجمه گوگل]افزایش ساخت و سازهای جدید محرکی برای اقتصاد خواهد بود
[ترجمه ترگمان]افزایش ساخت جدید یک محرک برای اقتصاد خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nicotine, the drug found in tobacco, is a stimulant.
[ترجمه گوگل]نیکوتین، دارویی که در تنباکو یافت می شود، یک محرک است
[ترجمه ترگمان]دارویی که در استعمال دخانیات یافت می شود، یک محرک و محرک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is not a direct stimulant, like a shot of adrenaline.
[ترجمه گوگل]این یک محرک مستقیم نیست، مانند یک شات آدرنالین
[ترجمه ترگمان]این یک محرک مستقیم نیست، مثل یک عکس از آدرنالین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Flanker Fox tested positive for the banned stimulant ephedrine following Neath's opening league game against Pontypridd on September
[ترجمه گوگل]آزمایش فلانکر فاکس پس از بازی افتتاحیه لیگ برتر نیث در مقابل پونتیپرید در سپتامبر برای مصرف ماده محرک ممنوعه افدرین مثبت شد
[ترجمه ترگمان]flanker فاکس (flanker فاکس)پس از بازی لیگ opening در برابر Pontypridd در ماه سپتامبر، برای تیم محرک ممنوعه ephedrine مثبت تست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In small amounts it can act as a stimulant, in larger doses causing hyperactivity, headaches and insomnia.
[ترجمه گوگل]در مقادیر کم می تواند به عنوان یک محرک عمل کند، در دوزهای بزرگتر باعث بیش فعالی، سردرد و بی خوابی می شود
[ترجمه ترگمان]در مقادیر کوچک می توانید به عنوان یک محرک عمل کنید، در دوزهای بالاتر منجر به بیش فعالی، سردرد و بی خوابی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I looked at each phial of heart stimulant in turn, the files, the needles in their sterile jar.
[ترجمه گوگل]من به نوبه خود به هر یک از محفظه های محرک قلب، پرونده ها، سوزن های داخل شیشه استریل آنها نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]من به هر کدام یک شیشه محرک قلب نگاه کردم و به نوبه خود پرونده ها و سوزن و سوزن را در ظرف استریل آن ها نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Doctor Baker came and gave me a stimulant.
[ترجمه گوگل]دکتر بیکر آمد و یک محرک به من داد
[ترجمه ترگمان]دکتر بی کر آمد و یک محرک به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Indeed, neuropeptide Y is the most potent central stimulant of feeding known.
[ترجمه گوگل]در واقع، نوروپپتید Y قوی ترین محرک مرکزی شناخته شده در تغذیه است
[ترجمه ترگمان]در واقع، neuropeptide Y the محرک اصلی تغذیه شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The physiology character of cardiac muscle includes stimulant, autonomic sex, conductibility and contractility.
[ترجمه گوگل]خصوصیات فیزیولوژیکی عضله قلب شامل محرک، جنسیت خودمختار، رسانایی و انقباض است
[ترجمه ترگمان]خاصیت فیزیولوژی ماهیچه های قلبی شامل محرک، جنس autonomic، conductibility و contractility است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a well-known fact that caffeine is a stimulant.
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت شناخته شده است که کافئین یک محرک است
[ترجمه ترگمان]این یک واقعیت معروف است که کافئین یک محرک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is hoped the tax cuts will act as a stimulant to further economic growth.
[ترجمه گوگل]امید است که کاهش مالیات به عنوان محرکی برای رشد بیشتر اقتصادی عمل کند
[ترجمه ترگمان]امید می رود که کاهش مالیات به عنوان محرکی برای رشد اقتصادی بیشتر عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشروب الکلی (اسم)
stimulant, booze, liquor

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

انگیختگر (اسم)
stimulant, stimulator

محرک (صفت)
motive, actuating, driving, stimulant, provocative, moving, motor, appetizing, impellent, excitant, incitant, locomotive, propellant, motory, propellent

مهیج (صفت)
stimulant, hot-blooded, agitating, exciting, breathtaking, sensational, stimulating, fiery, excitant, racy, hair-raising

انگلیسی به انگلیسی

• substance that quickens a vital process (medicine); stimulus, incentive
tending to quicken a vital process (medicine); stimulating
a stimulant is a drug that increases your heart rate and makes you less likely to sleep.

پیشنهاد کاربران

مواد مخدر را می توان به دو گروه اصلی تقسیم بندی کرد:
■ سرکوب کننده
مواد مخدری که واکنش های مغز را آهسته می کند. ( depressant )
اثرات: کم شدن سرعت تنفس و ضربان قلب - کم شدن فشار خون - خواب آور
...
[مشاهده متن کامل]

( هروئین، تریاک، مورفین )
■ محرک
مواد مخدری که به سیستم عصبی بدن سرعت می بخشد. ( stimulant )
اثرات: بیشتر شدن سرعت تنفس و ضربان قلب، بیشتر شدن فشار خون، جلوگیری از خواب مثال ( کوکائین - آمفتامین )

محرک
هیجان اور

بپرس