stigmatize

/ˈstɪɡməˌtaɪz//ˈstɪɡmətaɪz/

معنی: خوار کردن، لکه دار کردن، نشان دار کردن، داغ ننگ زدن بر
معانی دیگر: بد نام کردن، ننگین کردن، انگ (چیزی را به کسی یا چیزی) زدن، داغ زدن، خال دار (یا نقطه دار یا لکه دار و غیره) کردن، داه ننگ زدن بر

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stigmatizes, stigmatizing, stigmatized
مشتقات: stigmatization (n.), stigmatizer (n.)
(1) تعریف: to label or brand as disgraceful or shameful.
مشابه: anathematize, brand, stain

- Being of mixed parentage stigmatized the child in that community.
[ترجمه گوگل] داشتن والدین مختلط به کودک در آن جامعه انگ می زد
[ترجمه ترگمان] بودن با والدین مختلط، کودک را در آن جامعه بدنام کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to mark with a stigma.

جمله های نمونه

1. He was stigmatized as a violator of the agreement.
[ترجمه گوگل]او به عنوان ناقض توافق انگ انگ زده شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان ناقضان این قرارداد بدنام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Single mothers often feel that they are stigmatized by society.
[ترجمه فواد بهمنی] مادران تنها گاهی احساس میکنند که توسط جامعه بد نام می شوند.
|
[ترجمه شان] مادران تنها ( بی همسر ) غالبا احساس می کنند که از سوی جامعه بر آن ها، انگ ( بد نامی ) زده میشود.
|
[ترجمه گوگل]مادران مجرد اغلب احساس می کنند که توسط جامعه مورد انگ می باشند
[ترجمه ترگمان]مادران مجرد اغلب احساس می کنند که از جامعه طرد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. People should not be stigmatized on the basis of race.
[ترجمه گوگل]مردم را نباید بر اساس نژاد انگ زد
[ترجمه ترگمان]مردم نباید بر پایه نژادی بدنام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was stigmatized as an ex-convict.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک محکوم سابق انگ انگ زده شد
[ترجمه ترگمان]اون به عنوان یه مجرم سابق حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even the lonely stigmatized the lonely.
[ترجمه گوگل]حتی افراد تنها به تنهایی ها انگ می زدند
[ترجمه ترگمان]حتی تنهایی و تنهایی را به هم ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As with the stereotyping and stigmatizing of welfare recipients, views about teenage childbearing are frequently extraordinarily simplistic.
[ترجمه گوگل]مانند کلیشه‌سازی و انگ زدن به دریافت‌کنندگان رفاه، دیدگاه‌ها در مورد فرزندآوری نوجوانان اغلب به‌طور فوق‌العاده ساده‌ای هستند
[ترجمه ترگمان]در مورد رفتار کلیشه ای و انگ زدن گیرنده های رفاهی، نظرات در مورد بارداری نوجوانان اغلب بسیار ساده انگارانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ever since the stigmatizing events of the 1940s, it has been the work of Chicana writers to claim that strength.
[ترجمه گوگل]از زمان رخدادهای انگ زنی دهه 1940، این کار نویسندگان چیکانا بوده که ادعای این قدرت را داشته باشند
[ترجمه ترگمان]از زمان بدنام سازی رویداده ای دهه ۱۹۴۰، کار نویسندگان Chicana بوده است که این قدرت را ادعا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It also said searches must not stigmatize any traveler, and that airline files can not be permanent but must be purged.
[ترجمه گوگل]همچنین گفت که جستجوها نباید به هیچ مسافری لکه ننگ بزنند و پرونده های خطوط هوایی نمی توانند دائمی باشند اما باید پاک شوند
[ترجمه ترگمان]همچنین گفت که جستجو نباید هیچ مسافر را متوقف کند و فایل های خطوط هوایی نمی توانند دائمی باشند اما باید پاک سازی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now and then an international organization can stigmatize some element or other.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی یک سازمان بین المللی می تواند به یک عنصر یا عنصر دیگر انگ بزند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، یک سازمان بین المللی می تواند یک عنصر یا یک عامل دیگر را تعیین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most are concerned that their daughters will be stigmatized by any association with lesbianism.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها نگران هستند که دخترانشان با هرگونه ارتباط با لزبینیسم مورد انگ قرار بگیرند
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها نگران این هستند که دختران آن ها با هیچ ارتباطی با lesbianism بدنام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Supporters hope the agreement will stigmatize the weapons, and other countries eventually would feel compelled to sign, too.
[ترجمه گوگل]حامیان امیدوارند که این توافقنامه به این سلاح ها لکه ننگی وارد کند و کشورهای دیگر نیز در نهایت مجبور به امضای آن شوند
[ترجمه ترگمان]حامیان امیدوارند که این توافقنامه این سلاح ها را تقویت کند و کشورهای دیگر در نهایت مجبور خواهند شد که آن ها را امضا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their family backgrounds are also usually socially disadvantaged and being in care can be stigmatizing and isolating.
[ترجمه گوگل]پیشینه خانوادگی آنها نیز معمولاً از نظر اجتماعی آسیب دیده است و تحت مراقبت قرار گرفتن می تواند انگ و منزوی کننده باشد
[ترجمه ترگمان]پیشینه خانواده آن ها معمولا از نظر اجتماعی محروم است و مراقبت از آن ها می تواند انگ زدن و منزوی کردن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They wanted to stigmatize the adulteress.
[ترجمه گوگل]می خواستند به زن زنا ننگ بزنند
[ترجمه ترگمان]می خواستند the را عوض کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They stigmatize these propositions as'stifling '.
[ترجمه گوگل]آنها به این گزاره‌ها به عنوان «خفه‌کننده» انگ می‌زنند
[ترجمه ترگمان]این طرح ها را به اندازه خفه کردن نگه می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. IQ testing can stigmatize a child permanently, causing more harm than good Das said.
[ترجمه گوگل]تست ضریب هوشی می تواند کودک را به طور دائمی بدنام کند و بیش از آنچه Das می گوید ضرر دارد
[ترجمه ترگمان]آزمایش IQ می تواند یک کودک را به طور دائم باز کند و باعث آسیب بیشتر از داس خوب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوار کردن (فعل)
debase, abuse, affront, insult, shame, reproach, dishonor, humiliate, disgrace, blemish, profane, attaint, asperse, defame, discredit, smirch, stigmatize

لکه دار کردن (فعل)
distaste, foul, blame, blemish, slur, speck, soil, brand, denigrate, gaum, taint, stain, traduce, besmirch, tarnish, smear, calumniate, maculate, mottle, smirch, sully, smutch, stigmatize, stipple

نشان دار کردن (فعل)
tab, stamp, stigmatize

داغ ننگ زدن بر (فعل)
stigmatize

انگلیسی به انگلیسی

• characterize something as disgraceful; mark with a stigma; brand or condemn as disgraceful; treat a person in an unjust manner by disapproving of him/her (also stigmatise)

پیشنهاد کاربران

/ˈstɪɡ. mə. taɪz/
( UK usually stigmatise )
Stigmatize means to treat a person or a particular group as socially unacceptable
or to mark them out as different or inferior in some way. This can be due to a variety of factors such as race, ethnicity, religion, gender, sexual orientation, economic status, and physical or mental health conditions
...
[مشاهده متن کامل]

رفتار کردن با یک فرد یا یک گروه خاص از نظر اجتماعی به شکل غیرقابل قبول یا به نوعی متفاوت یا پست نشان دادن آنها. این می تواند به دلیل عوامل مختلفی مانند نژاد، قومیت، مذهب، جنسیت، گرایش جنسی، وضعیت اقتصادی و شرایط سلامت جسمی یا روانی باشد.
People should not be stigmatized on the basis of race
Muslims claimed it stigmatized them. The law does not apply to university students
Gabrielle felt stigmatized in math class because she was not seen as one of the smart kids

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/stigmatize• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/stigmatize
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stigmatize
✅️ اسم ( noun ) : stigmatization / stigma
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
تحقیر کردن، خوار و ذلیل کردن
تقبیح کردن
شماتت کردن
بدنام کردن
بد نام شدن
نشان دار کردن
لکه دار کردن

بپرس