اسم ( noun )
حالات: stigmas, stigmata
مشتقات: stigmal (adj.)
حالات: stigmas, stigmata
مشتقات: stigmal (adj.)
• (1) تعریف: a long-lasting mark or stain on one's character or reputation, esp. of disgrace or reproach.
• مترادف: black eye, blemish, blot, stain
• مشابه: brand
• مترادف: black eye, blemish, blot, stain
• مشابه: brand
- He was never able to overcome the stigma of having been impeached.
[ترجمه گوگل] او هرگز نتوانست بر انگ استیضاح غلبه کند
[ترجمه ترگمان] او هرگز نتوانست بر ننگی که از سمتش استیضاح شده بود غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او هرگز نتوانست بر ننگی که از سمتش استیضاح شده بود غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a persistent social characterization of a behavior or condition as a sign of immorality or disgrace.
- Those with mental illnesses still face stigma and inadequate care.
[ترجمه گوگل] افراد مبتلا به بیماری های روانی هنوز با انگ و مراقبت ناکافی مواجه هستند
[ترجمه ترگمان] آن هایی که بیماری های روانی دارند هنوز با ننگ و مراقبت های ناکافی روبرو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن هایی که بیماری های روانی دارند هنوز با ننگ و مراقبت های ناکافی روبرو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There was a great stigma attached to divorce in those days.
[ترجمه زهرا رحمانی] آن روزها طلاق ننگ بزرگی بود.|
[ترجمه گوگل] آن روزها ننگ بزرگی به طلاق وجود داشت[ترجمه ترگمان] در آن روزها ننگ بزرگی به طلاق وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a mark or pore on the surface of the skin or of a plant.
• (4) تعریف: a spot on the skin that bleeds as the result of nervous tension or emotional trauma.
• (5) تعریف: part of a plant that receives pollen; pistil.
• مترادف: pistil
• مترادف: pistil