stifled

پیشنهاد کاربران

1. سرکوب شدن:
- مثلاً: احساسات یا خلاقیت ممکن است سرکوب شوند.
- مثال: *Her creativity was stifled by the strict rules. * ( خلاقیت او با قوانین سختگیرانه سرکوب شد. )
2. محدود شدن:
- مثلاً: رشد یا پیشرفت ممکن است محدود شود.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: *Economic growth has been stifled by high taxes. * ( رشد اقتصادی با مالیات های بالا محدود شده است. )
3. فشار آوردن یا تحت کنترل قرار دادن:
- مثلاً: ممکن است به چیزی فشار بیاوریم تا کنترلش کنیم.
- مثال: *He stifled a yawn during the meeting. * ( او در جلسه خمیازه اش را کنترل کرد. )
4. خاموش کردن یا جلوگیری از گسترش:
- مثلاً: ممکن است به چیزی اجازه ی گسترش ندهیم.
- مثال: *The government tried to stifle the protests. * ( دولت سعی کرد اعتراضات را خاموش کند. )

خفه؛ خفه شده

بپرس