stiffening


اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکار میبرند

جمله های نمونه

1. Stiffening competition in the market has led to a reduction in the company's profits this year.
[ترجمه گوگل]تشدید رقابت در بازار منجر به کاهش سود شرکت در سال جاری شده است
[ترجمه ترگمان]رقابت Stiffening در بازار منجر به کاهش سود این شرکت در سال جاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The storm was stiffening then.
[ترجمه گوگل]آن زمان طوفان شدیدتر می شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن توفان شدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The grin vanished like magic, her whole body stiffening in antipathy as her eyes locked with fathomless brown ones.
[ترجمه گوگل]پوزخند مانند جادو ناپدید شد، تمام بدنش از شدت ضدیت سفت شده بود، زیرا چشمانش با چشم های قهوه ای بی رنگ قفل شده بود
[ترجمه ترگمان]لبخندش مثل جادو ناپدید شد، تمام بدنش با نفرت منقبض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Already, Meh'Lindi's own skin seemed to be stiffening under that black second skin.
[ترجمه گوگل]از قبل، به نظر می رسید که پوست خود مه لیندی زیر آن پوست دوم سیاه سفت شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید پوست خودش زیر آن پوست سیاه پوسته شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rain was stiffening then.
[ترجمه گوگل]آن موقع باران شدیدتر می شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن باران شدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I felt myself stiffening with fear.
[ترجمه گوگل]احساس کردم از ترس سفت شده ام
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که از ترس خشک شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Leaning back into the hill and stiffening the downhill leg is the worst reaction, if the most instinctive.
[ترجمه گوگل]خم شدن به تپه و سفت کردن پای سراشیبی بدترین واکنش است، اگر غریزی ترین باشد
[ترجمه ترگمان]خم کردن به سمت تپه و سفت کردن پای تپه، بدترین واکنش است، اگر the باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fran gasped, her whole body stiffening as wave after wave of heat enveloped her.
[ترجمه گوگل]فرن نفس نفس زد، تمام بدنش سفت شده بود و موج گرما او را در برگرفت
[ترجمه ترگمان]فرانی نفس نفس زنان گفت: تمام بدنش مثل موج موج شده بود و موج گرما او را احاطه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both the Paviours were stiffening in appalled disbelief, even young Lawrence had drawn a hissing breath of doubt.
[ترجمه گوگل]هر دو Paviours در ناباوری وحشتناک سفت شده بودند، حتی لارنس جوان نفس خش خش از شک کشیده بود
[ترجمه ترگمان]هر دو قلوها با ناباوری و وحشت خشک شده بودند، حتی لارنس جوان هم بدون شک نفسش را در سینه حبس کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even Jack felt a curious stiffening of the limbs.
[ترجمه گوگل]حتی جک هم احساس سفت شدن عجیب و غریبی در اندام ها کرد
[ترجمه ترگمان]حتی جک هم دست و پایش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stiffening, she tried to cover the side of her face.
[ترجمه گوگل]سفت شده سعی کرد کناره صورتش را بپوشاند
[ترجمه ترگمان]شق ورق ایستاد، سعی کرد کنار صورتش را بپوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But now, stiffening with surprise, the bear emphatically shook her head!
[ترجمه گوگل]اما حالا خرس که از تعجب سفت شده بود، با قاطعیت سرش را تکان داد!
[ترجمه ترگمان]اما حالا که با تعجب خشکش زده بود، خرس سرش را تکان داد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stiffening rib of web can enhance limit temperature of end-plate connections.
[ترجمه گوگل]دنده سفت کننده تار می تواند دمای محدود اتصالات صفحه انتهایی را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]استفاده از لایه وب می تواند دمای محدود اتصالات صفحه پایان را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The synthesis method of stiffening agent was introduced in this paper.
[ترجمه گوگل]روش سنتز عامل سفت کننده در این مقاله معرفی شد
[ترجمه ترگمان]روش سنتز این عامل در این مقاله معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] تقویت
[نساجی] پر کردن - سخت نمودن - ماده سخت وپر کننده پارچه - ماده سفت و شق کننده پارچه

پیشنهاد کاربران

بپرس