ادامه دادن با وجود موانع و مشکلات
دست برنداشتن از / ادامه دادن به / چسبیدن به / پیگیر بودنِ چیزی
پایبند بودن
همراه بودن
فکر کنم باید بچسبم به لباس خوش شانس قدیمی مهمونیم
He should just stick with track and field : اون فقط باید بچسبه به دو میدانی ( دو میدانی براش بهتره و توش موفق میشه )
ماندن
وفادار بودن، پایبند بودن به چیزی یا کسی
باچیزی سر کردن
انتخاب کردن
choose
فراموش نشدن
چیزی را ول نکردن از چیزی دست برنداشتن
طرفداری کردن از
Stick with me you'll be fineبه من بچسبید هیچ اتفاقی براتون نمی افته دیالوگ کارتونtoy story4
ترک نکردن، خارج نشدن
چسبیدن به چیزی و ادامه دادن آن.
ادامه انجام کاری که قبلا برنامه ریزی شده، نزدیک شدن و نزدیک ماندن به کسی
پیگیری کردن
دنبال کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)