1. Let the cobbler stick to his last.
2. The cobbler must stick to his last.
3. It's best to stick to basics when planning such a large party.
[ترجمه گوگل]بهتر است هنگام برنامه ریزی چنین مهمانی بزرگی به اصول اولیه پایبند باشید
[ترجمه ترگمان]بهترین کار این است که اصول اولیه را در هنگام برنامه ریزی چنین مهمانی بزرگی ذکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Stick to the main roads and you won't get lost.
[ترجمه گوگل]به جاده های اصلی بچسبید و گم نخواهید شد
[ترجمه ترگمان]به جاده های اصلی بچسبید و گم نخواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Although I moistened it, the flap doesn't stick to the envelope.
[ترجمه گوگل]با اینکه مرطوبش کردم، فلپ به پاکت نمیچسبه
[ترجمه ترگمان]اگر چه من آن را مرطوب می کنم، دریچه به داخل پاکت نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He cut a stout stick to help him walk.
[ترجمه گوگل]او یک چوب محکم برید تا به او کمک کند راه برود
[ترجمه ترگمان]چوبی محکم را برید تا به او کمک کند راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Could you stick to the point, please?
[ترجمه گوگل]لطفاً می توانید به اصل مطلب بمانید؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا بچسبی به اصل مطلب؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Stick to your principles and tell him you won't do it.
[ترجمه گوگل]به اصول خود پایبند باشید و به او بگویید که این کار را نمی کنید
[ترجمه ترگمان]به اخلاقیات بچسب و به او بگو که این کار را نخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Dust could stick to the clothing easily.
[ترجمه گوگل]گرد و غبار می تواند به راحتی به لباس بچسبد
[ترجمه ترگمان]گرد و خاک می تواند به آسانی به لباس ها می چسبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Walkers should stick to obvious paths, even if they are badly eroded.
[ترجمه گوگل]واکرها باید به مسیرهای واضح پایبند باشند، حتی اگر به شدت فرسایش یافته باشند
[ترجمه ترگمان]راهپیمایان باید به مسیرهای مشخص پایبند بمانند، حتی اگر به سختی از بین بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If you're both going to lie, at least stick to the same story and don't contradict each other!
[ترجمه گوگل]اگر قرار است هر دو دروغ بگویید، حداقل به یک داستان بچسبید و با هم مخالفت نکنید!
[ترجمه ترگمان]اگر شما هر دو دروغ بگویید، دست کم به همان داستان بچسبید و با هم مخالفت نکنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Ive dicided to stick to love. Hates is too great a burden to bear.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم به عشق بچسبم نفرت بار بزرگی است که نمی توان آن را تحمل کرد
[ترجمه ترگمان]من عادت دارم که عاشق بشوم علاقه - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. If you make a promise, you should stick to it.
[ترجمه گوگل]اگر قولی می دهید، باید به آن پایبند باشید
[ترجمه ترگمان]، اگه قول بدی باید بهش بچسبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He tended to stick to the relative safety of San Francisco's gay ghetto.
[ترجمه گوگل]او تمایل داشت به امنیت نسبی محله یهودی نشین همجنس گرایان سانفرانسیسکو پایبند بماند
[ترجمه ترگمان]تمایل داشت که به امنیت نسبی محله همجنس گرا سان فرانسیسکو پایبند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید