stick to

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to persist in or persevere at.

- He stuck to his studies and got his diploma.
[ترجمه گوگل] به درسش چسبید و دیپلم گرفت
[ترجمه ترگمان] او به مطالعات خود پایبند بود و دیپلم خود را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She sticks to her principles.
[ترجمه boykash] او به اصول خود پایبند است
|
[ترجمه گوگل] او به اصول خود پایبند است
[ترجمه ترگمان] او به اصول اخلاقی خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stay with or continue with a particular line of activity.

- I was told I should stick to writing songs and forget about performing.
[ترجمه شهریار] به من گفته اند که باید فقد به نوشتن اهنگ مشغول شم و اجرا کردنو بیخیال شم
|
[ترجمه گوگل] به من گفته شد که باید ترانه بنویسم و ​​اجرا را فراموش کنم
[ترجمه ترگمان] به من گفته اند که باید به نوشتن آهنگ ها و فراموش کردن در مورد اجرا ادامه دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to adhere or bond to.

- Cat hair sticks to this fabric.
[ترجمه Xshuka] موی گربه به این کت میچسبد
|
[ترجمه گوگل] موهای گربه به این پارچه می چسبد
[ترجمه ترگمان] کت مو به این پارچه می چسبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This tape sticks to vinyl.
[ترجمه گوگل] این نوار به وینیل می چسبد
[ترجمه ترگمان] این چسب میتونه vinyl کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Let the cobbler stick to his last.
[ترجمه گوگل]بگذار پینه دوز به آخرش بچسبد
[ترجمه ترگمان]بگذار cobbler به آخر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cobbler must stick to his last.
[ترجمه گوگل]پینه دوز باید به آخرش بچسبد
[ترجمه ترگمان]The باید به آخر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's best to stick to basics when planning such a large party.
[ترجمه گوگل]بهتر است هنگام برنامه ریزی چنین مهمانی بزرگی به اصول اولیه پایبند باشید
[ترجمه ترگمان]بهترین کار این است که اصول اولیه را در هنگام برنامه ریزی چنین مهمانی بزرگی ذکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stick to the main roads and you won't get lost.
[ترجمه گوگل]به جاده های اصلی بچسبید و گم نخواهید شد
[ترجمه ترگمان]به جاده های اصلی بچسبید و گم نخواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Although I moistened it, the flap doesn't stick to the envelope.
[ترجمه گوگل]با اینکه مرطوبش کردم، فلپ به پاکت نمیچسبه
[ترجمه ترگمان]اگر چه من آن را مرطوب می کنم، دریچه به داخل پاکت نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He cut a stout stick to help him walk.
[ترجمه گوگل]او یک چوب محکم برید تا به او کمک کند راه برود
[ترجمه ترگمان]چوبی محکم را برید تا به او کمک کند راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Could you stick to the point, please?
[ترجمه گوگل]لطفاً می توانید به اصل مطلب بمانید؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا بچسبی به اصل مطلب؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stick to your principles and tell him you won't do it.
[ترجمه گوگل]به اصول خود پایبند باشید و به او بگویید که این کار را نمی کنید
[ترجمه ترگمان]به اخلاقیات بچسب و به او بگو که این کار را نخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dust could stick to the clothing easily.
[ترجمه گوگل]گرد و غبار می تواند به راحتی به لباس بچسبد
[ترجمه ترگمان]گرد و خاک می تواند به آسانی به لباس ها می چسبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Walkers should stick to obvious paths, even if they are badly eroded.
[ترجمه گوگل]واکرها باید به مسیرهای واضح پایبند باشند، حتی اگر به شدت فرسایش یافته باشند
[ترجمه ترگمان]راهپیمایان باید به مسیرهای مشخص پایبند بمانند، حتی اگر به سختی از بین بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you're both going to lie, at least stick to the same story and don't contradict each other!
[ترجمه گوگل]اگر قرار است هر دو دروغ بگویید، حداقل به یک داستان بچسبید و با هم مخالفت نکنید!
[ترجمه ترگمان]اگر شما هر دو دروغ بگویید، دست کم به همان داستان بچسبید و با هم مخالفت نکنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ive dicided to stick to love. Hates is too great a burden to bear.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم به عشق بچسبم نفرت بار بزرگی است که نمی توان آن را تحمل کرد
[ترجمه ترگمان]من عادت دارم که عاشق بشوم علاقه - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you make a promise, you should stick to it.
[ترجمه گوگل]اگر قولی می دهید، باید به آن پایبند باشید
[ترجمه ترگمان]، اگه قول بدی باید بهش بچسبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He tended to stick to the relative safety of San Francisco's gay ghetto.
[ترجمه گوگل]او تمایل داشت به امنیت نسبی محله یهودی نشین همجنس گرایان سانفرانسیسکو پایبند بماند
[ترجمه ترگمان]تمایل داشت که به امنیت نسبی محله همجنس گرا سان فرانسیسکو پایبند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

پایبندبودن
عقب نشینی نکردن
چسبیدن به چیزی
مثال:
Stick to the plan
ترجمه: بچسب به نقشه
Stick at
ادامه دادن به انجام کاری حتی اگه سخت باشه
Stick to
کاری را پیوسته انجام دادن و دست نکشیدن از انجام آن کار ( حرف زدن ، نوشتن ، خواندن و . . . )
پیله کردن
پایبند بودن به ؛ ادامه دادن
# She sticks to her principles
# You'd better stick to the rules
# I find it very hard to stick to a diet
# We'd better stick to the main road and we won't get lost
پابرجابودن
تا آخر ادامه دادن
وابسته بودن
چسبیدن به، پایبند بودن به
پیروی کردن از stick to پایبند بودن به قول
fallow the plants
عمل کردن به، ادامه دادن به، همیشه به . . . پرداختن
to limit yourself to doing or using one particular thing and not change to anything else
ماندن با
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس