stick on

جمله های نمونه

1. I had to stick on that dirty place for several days more.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم چندین روز دیگر روی آن مکان کثیف بچسبم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم چند روز دیگر به آن مکان کثیف بچسبم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hope you aren't going to stick on the question of money.
[ترجمه گوگل]امیدوارم که به موضوع پول پایبند نباشید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که به مساله پول بچسبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A guard raps his stick on a metal hand rail.
[ترجمه گوگل]یک نگهبان چوبش را روی یک نرده فلزی می کوبد
[ترجمه ترگمان]یک نگهبان چوب دستی اش را روی نرده فلزی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Could metal ions be made to stick on to the outside of the fullerene football?
[ترجمه گوگل]آیا می توان یون های فلزی را طوری ساخت که به بیرون فوتبال فولرن بچسبند؟
[ترجمه ترگمان]آیا یون های فلزی می توانند به خارج از توپ فوتبال fullerene بچسبند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Externally stick on clothes at the chest position without skin contact.
[ترجمه گوگل]لباس را در حالت قفسه سینه بدون تماس با پوست از خارج بچسبانید
[ترجمه ترگمان]نمای بیرونی بر روی لباس ها در جایگاه سینه بدون تماس با پوست قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He shouted and rapped with his walking stick on the door.
[ترجمه گوگل]فریاد زد و با چوب دستی اش روی در رپ زد
[ترجمه ترگمان]و در حالی که عصایش را به در می زد، فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stick on the post, and do the regular perambulation and inspection. To eliminate the hidden trouble in time.
[ترجمه گوگل]روی پست بچسبانید و چرخش و بازرسی منظم را انجام دهید برای از بین بردن مشکل پنهان به موقع
[ترجمه ترگمان]به پست بچسبید و کار منظم و بازرسی را انجام دهید برای از بین بردن مشکل پنهان در زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He decided to stick on here for another ten days.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت ده روز دیگر اینجا بماند
[ترجمه ترگمان]اون تصمیم گرفت که ده روز دیگه اینجا بمونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It would be best if you stick on this airmail label.
[ترجمه گوگل]بهتر است این برچسب پست هوایی را بچسبانید
[ترجمه ترگمان]اگر به این برچسب پست هوایی تکیه کنید بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He may stick on the third clause in the contract.
[ترجمه گوگل]او ممکن است به بند سوم قرارداد پایبند باشد
[ترجمه ترگمان]او می تواند در قرارداد سوم قرارداد ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sequela: The pillow towel is the easiest actually stick on skin excretive is sweat fluid, oily be soiled, because it wants everyday, contact at least 8 hours intimately with your skin.
[ترجمه گوگل]عواقب: حوله بالشی ساده ترین چسب است که در واقع روی پوست می چسبد، مایع عرق است، روغنی است کثیف، زیرا می خواهد روزانه حداقل 8 ساعت با پوست خود تماس نزدیک داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Sequela: حوله پشتی راحت ترین وسیله برای پوست است و مایع عرق است، روغنی و خاکی است، چون هر روز می خواهد، با حداقل ۸ ساعت ارتباط نزدیکی با پوست شما دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Brand-new blusher is with fresh and healthy color stick on cheek well. Make up a lovely face. By light application. Multi-color is suitable for different complexion.
[ترجمه گوگل]رژگونه کاملاً جدید با رنگی تازه و سالم به خوبی روی گونه می چسبد یک چهره دوست داشتنی آرایش کنید با کاربرد سبک چند رنگ برای رنگ های مختلف مناسب است
[ترجمه ترگمان]علامت تجاری - نوی جدید با یک رنگ تازه و سالم روی گونه است قیافه ای دوست داشتنی به خود گرفت با استفاده از کاربرد نور رنگ چند رنگ برای رنگ و رنگ متفاوت مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bah! Let that flea stick on the wall.
[ترجمه گوگل]باه! بگذار آن کک به دیوار بچسبد
[ترجمه ترگمان]به! بذار اون چوب رو روی دیوار نصب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Next eyelash are a little exaggerative but oversight, stick on the attention after false eyelash must draw look line, such doing can make of false eyelash stick mark not quite apparent.
[ترجمه گوگل]مژه های بعدی کمی اغراق آمیز هستند، اما نادیده گرفته می شوند، پس از مژه مصنوعی باید به آن توجه کنید، این کار می تواند باعث شود که علامت چوب مژه مصنوعی کاملاً آشکار نباشد
[ترجمه ترگمان]مژه های بعدی کمی exaggerative اما oversight هستند، اما پس از مژه های ساختگی باید توجه خود را به خود جلب کنند، چنین کاری می تواند یک علامت مژه های جعلی درست کند و نه کاملا آشکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stick-on is used to describe something such as a label which has an adhesive material on one side so that it will stick to surfaces.

پیشنهاد کاربران

To “stick on” means to affix or attach something firmly to another object or surface.
چسباندن یا الصاق چیزی محکم به یک شی یا سطح دیگر.
مثال؛
Stick on the label to the package.
In a craft project, someone might say, “Let’s stick on some glitter to make it sparkle. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A parent might tell their child, “Stick on the sticker chart whenever you complete a task. ”

بر روی چیزی قرار گرفتن
بر روی سطح رویه چسباندن مانند برچسب
یک اصلاحی که زمانی که به کسی علاقه مند و متعهد و مصمم باشیم استفاده میشود
برای امور مثبت بکار میبریم
( اصطلاح ) : stick on ( something )
1 - به کسی خیلی علاقه مند بودن
2 - به ایده یا نظری متعهد بودن.
https://idioms. thefreedictionary. com/stick on

بپرس