stick in ones craw

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to be unacceptable or intolerable.

- The director's harsh criticism stuck in his craw.
[ترجمه سحر نوری] انتقاد شدید کارگردان، برای او قابل قبول نبود/ او را عصبانی کرد.
|
[ترجمه گوگل] انتقاد تند کارگردان در ذهنش گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان] انتقاد تند و خشن کارگردان در craw او گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

to stick in one's craw ( or to stick in the craw )
اکراه داشتن، پذیرا نبودن، مشمئز کننده بودن
craw : چینه دان - شکمبه - معده
آزردن و خشمگین کردن کسی - کسی را بطور ناخوشایندی تحریک کردن و برانگیختن