stick around

/ˈstɪkəˈraʊnd//stɪkəˈraʊnd/

معنی: تاخیر کردن، درنگ کردن، بانتظار چیزی بودن
معانی دیگر: (خودمانی) ماندن، نرفتن، (نزد کسی) باقی ماندن

جمله های نمونه

1. Stick around; we'll need you to help us later.
[ترجمه گوگل]بچسبید؛ بعداً به شما نیاز داریم که به ما کمک کنید
[ترجمه ترگمان]همین جا بمون، ما به تو احتیاج داریم که بعدا به ما کمک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stick around, we may need you.
[ترجمه مرضیه خدامی] همین جا باشید، ممکنه ما به شما احتیاج داشته باشیم
|
[ترجمه گوگل]دور باشید، ممکن است به شما نیاز داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]به دور و بر خود بچسبید، ممکن است به شما نیاز داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Stick around a while and see what develops.
[ترجمه گوگل]مدتی بمانید و ببینید چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]کمی دور بمانید و ببینید چه چیزی رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Perhaps you'd like to stick around and watch?
[ترجمه گوگل]شاید بخواهید بمانید و تماشا کنید؟
[ترجمه ترگمان]شاید دوست داشته باشی همین اطراف باشی و تماشا کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You go - I'll stick around here a bit longer.
[ترجمه گوگل]تو برو - من کمی بیشتر اینجا می مانم
[ترجمه ترگمان]تو برو - من بیشتر اینجا میمونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do you guys want to stick around for a while?
[ترجمه گوگل]بچه ها می خواهید مدتی در اطراف بمانید؟
[ترجمه ترگمان]می خواین یه مدت اینجا بمونین؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most don't stick around long enough.
[ترجمه Sadri] اغلب برای مدت زیادی نماندند
|
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها به اندازه کافی به اطراف نمی چسبند
[ترجمه ترگمان]بیش ترشان به اندازه کافی چوب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why do beneficial bugs stick around?
[ترجمه گوگل]چرا حشرات مفید به اطراف می چسبند؟
[ترجمه ترگمان]چرا حشرات مفید دور هم جمع می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But if you mean to stick around on the planet for a bit, you need to keep your eyes skinned.
[ترجمه گوگل]اما اگر می‌خواهید کمی روی این سیاره بمانید، باید چشم‌هایتان را صاف نگه دارید
[ترجمه ترگمان]اما اگر منظورت این است که یک تکه زمین را روی زمین بگذاری، باید چشم هایت را خشک نگه داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gast decided to stick around at his own expense and film as much as he could with the fighters.
[ترجمه گوگل]گاست تصمیم گرفت که با هزینه شخصی خود ادامه دهد و تا جایی که می تواند با مبارزان فیلم بگیرد
[ترجمه ترگمان]گست تصمیم گرفت که به هزینه خودش و به همان اندازه که می توانست با مبارزان خود بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And marriage developed everywhere to encourage men to stick around their children.
[ترجمه گوگل]و ازدواج در همه جا توسعه یافت تا مردان را تشویق کند که به فرزندان خود بچسبند
[ترجمه ترگمان]و ازدواج در همه جا گسترش یافت تا مردان را تشویق کند که به کودکان خود پایبند باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why don't you stick around?
[ترجمه گوگل]چرا نمی چسبید؟
[ترجمه ترگمان]چرا این دور و بر نمی داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Just stick around here until we can think of something.
[ترجمه گوگل]فقط همین جا بمان تا بتوانیم به چیزی فکر کنیم
[ترجمه ترگمان]فقط همین جا بمون تا بتونیم یه فکری بکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But it will stick around mom for up to 18 months.
[ترجمه گوگل]اما تا 18 ماه در اطراف مادر باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]اما این کار به مدت ۱۸ ماه در اطراف مامان باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاخیر کردن (فعل)
postpone, lag, linger, blench, delay, dally, defer, put off, retard, put over, tarry, stick around, loiter

درنگ کردن (فعل)
let, hesitate, linger, demur, tarry, stick around, loiter

بانتظار چیزی بودن (فعل)
stick around, stick about

انگلیسی به انگلیسی

• stay in the area

پیشنهاد کاربران

نزدیک خود نگه داشتن
پابند کردن
دور هم ماندن خودمانی
می تونه برای از ذهن نرفتن هم استفاده بشه
These thoughts stick around in my head for days.
همین دورو برا باش
remain in or near a place.
"I'd like to stick around and watch the game"
Mike Tyson & Dana White: "KHABIB Is The Baddest Man On The Planet. . . Hope He Sticks Around"
همین دور و بر باش، جایی نرو.
موندنی شدن
همینجا ماندن، اینجا باش، اینجا ماندن. . stick around for a while & see whats happend!! یه کمی اینجا بمون ببین چی رخ میده؟
Stay put
Stay right here
همین جا بمون
به صورت امری
باما باشید
بیشتر موندن و نرفتن، برای یه مدتی , to stay, to not leave ( often because you are waiting for something )
If people linger or remain, they stick around.
- It sounds this outbreak will stick around for a while.
...
[مشاهده متن کامل]

- stick around after school and play basketball overqualified workers often get bored soon - and don't stick around.

دست روی دست گذاشتن
منتظر ماندن، صبر کردن، پلکیدن
دور هم ماندن، دورهمی گرفتن
نرو - بمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس