sternness


معنی: عبوسی
معانی دیگر: سختی، سخت گیری، درشتی، تندی

جمله های نمونه

1. They were awed into silence by the sternness of her voice.
[ترجمه گوگل]آنها از شدت صدای او در سکوت شگفت زده شدند
[ترجمه ترگمان]با شنیدن صدای او، از ترس و وحشت به سکوت دچار شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her demeanor changed completely and her sternness melted away.
[ترجمه گوگل]رفتارش به کلی تغییر کرد و سختگیری اش از بین رفت
[ترجمه ترگمان]رفتار او کاملا تغییر کرده بود و her از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sternness of his surroundings made him uncomfortable.
[ترجمه گوگل]سختگیری محیط اطراف او را ناراحت می کرد
[ترجمه ترگمان]اضطراب محیط او را ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your eyes show sternness, But they keep more kindness and care. Thank you, dear Daddy.
[ترجمه گوگل]چشمانت نشان دهنده سخت گیری است، اما مهربانی و مراقبت بیشتری را حفظ می کند ممنون بابای عزیز
[ترجمه ترگمان]چشمان تو عبوس نشان می دهند، اما آن ها از مهربانی و مراقبت بیشتری نگهداری می کنند متشکرم، بابا جون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your eyes show sternness, but more kindness and care.
[ترجمه گوگل]چشمان شما سختگیری را نشان می دهد، اما مهربانی و مراقبت بیشتر
[ترجمه ترگمان] چشمات، خشونت نشون میده، اما بیشتر مهربونی و اهمیت میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He looked on his pupil with sternness.
[ترجمه گوگل]با سخت گیری به مردمک چشمش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با ترشرویی به شاگردش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your eyes show sternness, but they keep more kindness and care.
[ترجمه گوگل]چشمان شما سختگیری را نشان می دهد، اما مهربانی و مراقبت بیشتری را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]چشمان تو عبوس نشان می دهند، اما آن ها از مهربانی و مراقبت بیشتری نگهداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your eyes show sternness, but they keep more kindness and care. Thank you, dear daddy.
[ترجمه گوگل]چشمان شما سختگیری را نشان می دهد، اما مهربانی و مراقبت بیشتری را حفظ می کند ممنون بابای عزیز
[ترجمه ترگمان]چشمان تو عبوس نشان می دهند، اما آن ها از مهربانی و مراقبت بیشتری نگهداری می کنند ممنون، بابای عزیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your eyes show sternness, but more kindness and care. Thank you for making me feel important.
[ترجمه گوگل]چشمان شما سختگیری را نشان می دهد، اما مهربانی و مراقبت بیشتر ممنون که باعث شدی احساس مهم بودن کنم
[ترجمه ترگمان] چشمات، خشونت نشون میده، اما بیشتر مهربونی و اهمیت میده ممنون که باعث شدی احساس مهمی داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The patrol leader, with a show of sternness, demanded, " Who is this? "
[ترجمه گوگل]فرمانده گشت با حالتی سخت گیرانه پرسید این کیست؟
[ترجمه ترگمان]رهبر گشت با یک نمایش از خشونت پرسید: \"این کیه؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the attitudes toward weight will continue to be ambivalent at best — ranging from Bourdain's acerbic take to Appleman's almost Calvinistic sternness about his own body.
[ترجمه گوگل]اما نگرش نسبت به وزن در بهترین حالت دوسوگرا خواهد بود - از نگاه تند بوردین گرفته تا سختگیری تقریباً کالونیستی اپلمن در مورد بدن خود
[ترجمه ترگمان]اما نگرش نسبت به وزن در بهترین حالت مردد باقی خواهد ماند - از Bourdain s گرفته تا تقریبا Calvinistic s در مورد بدن خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Roosevelt solved the difficulty by judicious mixture of courtesy and sternness.
[ترجمه گوگل]روزولت با آمیختگی خردمندانه از ادب و سختگیری مشکل را حل کرد
[ترجمه ترگمان]روزولت این مشکل را با ترکیب منصفانه نزاکت و خشونت حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I watched my master's face pass from amiability to sternness.
[ترجمه گوگل]نگاه کردم که چهره اربابم از دوستی به سخت گیری می گذشت
[ترجمه ترگمان]چهره اربابم را دیدم که از فرط مهربانی و بی اعتنایی به من خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عبوسی (اسم)
austerity, funk, sternness

انگلیسی به انگلیسی

• strictness, severeness, uncompromising attitude, firmness; grimness, harshness, austereness

پیشنهاد کاربران

بپرس