stereotypic

جمله های نمونه

1. The resulting videos seem to reinforce the stereotypic idea that dark-skinned black women are not as attractIve as their lighter sisters.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ویدئوهای به دست آمده این ایده کلیشه ای را تقویت می کند که زنان سیاه پوست به اندازه خواهران روشن ترشان جذاب نیستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که فیلم های به دست آمده، ایده stereotypic را تقویت می کنند که زنان سیاه پوست پوست تیره به اندازه خواهر their attractive نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Such stereotypic thinking forces even black stations to downplay their blackness in order to compete for the advertising dollars.
[ترجمه گوگل]چنین تفکر کلیشه‌ای حتی ایستگاه‌های سیاه‌پوست را مجبور می‌کند تا سیاهی خود را کمرنگ جلوه دهند تا بر سر دلارهای تبلیغاتی رقابت کنند
[ترجمه ترگمان]چنین stereotypic ها حتی ایستگاه های سیاهی را برای نشان دادن سیاهی خود به منظور رقابت برای دلارهای تبلیغاتی نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Using the Implicit Association Test(IAT) and Stereotypic Explanatory Bias(SEB), the present study investigated college students' occupation-sex stereotype.
[ترجمه گوگل]مطالعه حاضر با استفاده از آزمون ارتباط ضمنی (IAT) و تعصب توضیحی کلیشه ای (SEB)، کلیشه شغلی-جنسی دانشجویان را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه ترگمان]مطالعه حاضر با استفاده از آزمون ضمنی انجمن تلویحی (IAT)و stereotypic Explanatory (SEB)، دانشجویان دانشکده را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Infanticide, Herpes, tuberculosis, lameness, infertility, and stereotypic behavior are prevalent, and zoo elephant populations are not self-sustaining without importation.
[ترجمه گوگل]نوزادکشی، تبخال، سل، لنگش، ناباروری و رفتارهای کلیشه ای شایع هستند و جمعیت فیل های باغ وحش بدون واردات خودکفا نمی شوند
[ترجمه ترگمان]بیماری تب خال، بیماری تب خال، لنگی،، ناباروری، و رفتار stereotypic رایج هستند و جمعیت های فیل در باغ وحش بدون واردات، خودکفا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They all watched as his behavior changed from stereotypic and inactive behavior to a beautiful exhibition of natural exploratory behavior and delight.
[ترجمه گوگل]همه آنها شاهد تغییر رفتار او از رفتار کلیشه ای و غیرفعال به نمایشگاهی زیبا از رفتار اکتشافی و لذت طبیعی بودند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها شاهد تغییر رفتار او از رفتار غیر فعال و رفتار غیر فعال به یک نمایشگاه زیبا از رفتار اکتشافی طبیعی و لذت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Humans, of course, don't exhibit such stereotypic behavior towardtheir young, so researchers have looked for analogues.
[ترجمه گوگل]البته انسان‌ها چنین رفتار کلیشه‌ای را در قبال کودکان خود نشان نمی‌دهند، بنابراین محققان به دنبال آنالوگ‌هایی هستند
[ترجمه ترگمان]البته، انسان ها رفتار stereotypic را از خود نشان نمی دهند، بنابراین محققین به دنبال ترکیبات مشابه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The stereotypic Abolitionist, Robber Baron, Progressive Reformer, New Dealer is as good a place as any to begin understanding the past, but each of these inherited images needs critical adjusting.
[ترجمه گوگل]کلیشه‌ای لغو، بارون، اصلاح‌طلب پیشرو، نیو دیلر، مکان خوبی برای شروع درک گذشته است، اما هر یک از این تصاویر موروثی نیاز به تعدیل انتقادی دارند
[ترجمه ترگمان]The Abolitionist، راهزن پیشرو، کوتوله پیشرو، دیلر جدید برای شروع درک گذشته یک مکان خوب است، اما هر یک از این تصاویر به ارث برده نیاز به سازگاری بحرانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Like these animals, we humans may repeat stereotypic behaviors when we become deranged and lose our connection with the purpose we were born to fulfill.
[ترجمه گوگل]مانند این حیوانات، ما انسان‌ها ممکن است رفتارهای کلیشه‌ای را تکرار کنیم که دچار عصبانیت شویم و ارتباط خود را با هدفی که برای تحقق آن به دنیا آمده‌ایم از دست بدهیم
[ترجمه ترگمان]همانند این حیوانات، ما انسان ها ممکن است رفتارهای stereotypic را وقتی که مختل شده و ارتباط خود را با هدفی که برای تحقق آن به دنیا آمده ایم را از دست بدهیم تکرار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The duration of stereotypic behavior was significantly and positively correlated with the frequency of marking behavior and the duration of investigating behavior.
[ترجمه گوگل]طول مدت رفتار کلیشه‌ای با فراوانی رفتار نشانه‌گذاری و مدت زمان بررسی رفتار همبستگی معنی‌دار و مثبت داشت
[ترجمه ترگمان]مدت زمان رفتار stereotypic به طور قابل توجهی و مثبت با فراوانی رفتار علامت گذاری شده و طول مدت رفتار ارتباط داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Environmental enrichment has been proved to be one of the effective strategies of correcting the stereotypic behavior of giant pandas.
[ترجمه گوگل]ثابت شده است که غنی سازی محیطی یکی از راهبردهای موثر اصلاح رفتار کلیشه ای پانداهای غول پیکر است
[ترجمه ترگمان]ثابت شده است که غنی سازی زیست محیطی یکی از استراتژی های موثر اصلاح رفتار stereotypic pandas می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our literature is now fascinating, it's changing the perception of our landscape as a whole, especially in dismantling those stereotypic perceptions held outside.
[ترجمه گوگل]ادبیات ما اکنون جذاب است، درک کل چشم انداز ما را تغییر می دهد، به ویژه در از بین بردن آن برداشت های کلیشه ای که در خارج وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ادبیات ما در حال حاضر جذاب است، و درک منظره ما را به عنوان یک کل، به خصوص در از بین بردن این ادراکات غلط که در خارج از آن نگهداری می شوند، تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By selecting advertisements presentation mode, advertisements presentation time span and messages presentation modes as variables, the study tested the gender stereotypic effect in ads.
[ترجمه گوگل]این مطالعه با انتخاب حالت ارائه تبلیغات، بازه زمانی ارائه تبلیغات و حالت‌های ارائه پیام به عنوان متغیر، تأثیر کلیشه‌ای جنسیتی در تبلیغات را آزمایش کرد
[ترجمه ترگمان]با انتخاب حالت ارائه تبلیغات، تبلیغات زمان ارائه تبلیغات و حالت های نمایش پیغام به عنوان متغیر، این مطالعه اثر stereotypic جنسیت را در تبلیغات مورد آزمایش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lalumiere and Earles say that, earlier, "we, like others, had presented a stereotypic but erroneous image of zoophilia".
[ترجمه گوگل]لالومیر و ارلز می گویند که پیش از این، "ما نیز مانند دیگران تصویری کلیشه ای اما اشتباه از حیوان وحشی ارائه کرده بودیم"
[ترجمه ترگمان]Lalumiere و Earles می گویند که پیش از این، \" ما مانند دیگران یک تصویر stereotypic اما اشتباه از zoophilia را ارائه کرده بودیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this paper, the showing, characteristic, cause mechanism of stereotypic behavior of giant pan. . .
[ترجمه گوگل]در این مقاله، نشان دادن، مشخصه، مکانیسم رفتار کلیشه ای تابه غول پیکر
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، نمایش، مشخصه، مکانیزم رفتار stereotypic یک ماهی تابه بزرگ را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• standard, not original, typical, cliche, made from a general type

پیشنهاد کاربران